هدفم چیست؟!
هدفم قبولی در کنکور است آن هم با رتبه عالی؛
هدفم خرید فلان خانه یا ماشین است؛
هدفم رفتن به فلان شهر یا کشور است؛
هدفم رسیدن به فلان شغل یا جایگاه است؛
و… .
خب، تمام اینها اگر بشود اسمش را گذاشت هدف، قبول و پذیرفته. میپذیریم.
نکته این است چنانچه از ما این سؤالها را بکنند چه پاسخی داریم؟
در عمل برای رسیدن به این هدفها چه کردهای؟ یا چه میکنی و چه خواهی کرد؟ آیا قبل از تعیین این هدف و بعد از تعیین آن فرقی کردهای؟ چه فرقی؟ در رفتارت در کلامت در نگاهت در کارهایت… .
هدف، دمدستیترین و در عین حال پرکاربردترین واژه در بازههای مختلف زمانی است.
برخی به هدف عشق میورزند و از طرفی در رسیدن به آن درجا میزنند.
صرف هدفداشتن به واقع کار خاصی برایمان نمیکند.
بیشتر آدمها هدف دارند و بیشتر هدفدارها به هدفشان نمیرسند؛ چون برای رسیدن به آن، برنامهریزی و تلاش نمیکنند. گاه برنامهریزی میکنند اما تلاش نمیکنند. گاه برنامهریزی میکنند، تلاش هم میکنند؛ اما پشتکار ندارند. گاه به هدفشان هم میرسند بعد متوجه میشوند آنچه تعیین کردهاند به طور کلی هدف نبوده است یا هدف بوده است اما هدف درستی نبوده است.
برخی معتقدند هدفداشتن بهتر از هدفنداشتن است. حال هر هدفی. به قول شاعر، «به راه بادیه رفتن، به از نشستن باطل».
باور عدهای به درستی مسیر است. مسیر که درست باشد، هدف خودبهخود محقق میشود.
عدهای از اراده و انگیزه و اقدام میگویند. اقدام کن، هدف و آینده و… خودش ساخته میشود.
به نظرم هدف یعنی هدایت درونی فکورانه.
بعد از بررسی دقیق و تعیین آنچه تمام ذهن و فکر و جسم و روحت آن را میخواهد، متمرکز اقدام کنی و تا به آن نرسیدهای لحظهای قرار نداشته باشی… اگر هدفی اینگونه داری فتبارکالله و بسمالله… .