یکی از بحرانهای مهم و تأثیرگذار در زندگی فعلی و آینده تمام ما انسانها، بحرانی است که بسیاری از ما آن را نمیبینیم و احساس نمیکنیم و درنتیجه کاری هم برای پیشگیری از آن انجام نمیدهیم. شاید دغدغه بحرانهای متنوع و گسترده در طی سالهای گذشته ما را از این بحران اساسی غافل کرده است. بحران کمآبی، بحران زلزله، بحران سیل، بحران تورم و گرانی و… از جمله بحرانهایی هستند که در این سالها آنها را دیده یا پشتسر گذاشته یا در حال دستوپنجهنرمکردن با آنهاییم و در این میان شاید از بحرانی اساسی و تأثیرگذار در آینده خود و فرزندانمان غفلت کردهایم و آن هم بحران یادگیری. بحرانی بهظاهر خاموش و بیتأثیر و بهواقع فاجعهآمیز و پرتأثیر.
هر چه بیشتر بخوانیم و بررسی کنیم و مطالعه و تفکر و اندیشیدن را در امور جاری و کاری خود به عادت تبدیل کنیم، بیشتر متوجه میشویم که چقدر موضوعها و بحثها و نکتهها و گفتههاست که دربارهشان نمیدانیم. نتیجهای اجتنابناپذیر در اثر خواندن و مطالعه و آموزشدیدن این است که دستکم میفهمیم هنوز چقدر نادانیم. بهنظر میرسد بسیاری از ما با آموزشدیدن، بهجای اینکه بیشتر بدانیم، داریم خامتر میشویم. نکته اینست راجع به موضوعی که هیچ نمیدانیم، هیچ دغدغهای هم نداریم. وقتی موضوع یا مطلبی جدید برایمان گفته میشود، تازه میفهمیم چقدر درباره آن موضوع، اطلاعات کم یا ناقصی داریم. برخی آموزشها آنقدر تکاندهنده و جذاب و تأثیرگذارند که آدمی با تمام وجودش حس میکند چقدر درباره آن موضوع نادان است و چقدر نمیداند. چنانچه آموزشهایی که میبینیم و آنچه یاد میگیریم، ما را به شخصیتی بهتر و والاتر تبدیل نکند، ره به خطا رفتهایم؛ اما آیا آموزش میتواند با خطر و آسیبی نیز همراه باشد؟ بهعبارتی خطرهای آشکار و پنهان آموزشدیدن چیست؟ بررسیها نشان میدهد آموزش و یادگیری حتی چنانچه به تغییر رفتار نیز منجر شود، باز هم بیآسیب و بیخطر نیست.
انشاءالله در مقالههای بعدی، خطرهای و آسیبهای این نوع آموزش ارائه و تبیین خواهد شد.
برگرفته از کتاب «حلقههای مفقوده آموزش و یادگیری» نوشته دکتر مجید نعیمیاوری