آیا همه ما به روشی یکسان یاد میگیریم؟ به عبارتی میزان یادگیری هر یک از ما از طریق گوشکردن یا نوشتن یا دیدن یا انجام دادن یکسان است؟ چنانچه به روش سنتی بخواهیم میزان یادگیری یا باهوشبودن فردی را بسنجیم، به مهارتهایی از قبیل خواندن و نوشتن و شمارش اعداد محدود میشویم. افراد بسیاری هستند که در بیان واژهها و شمارش عددها، مهارت زیادی ندارند؛ اما تواناییهایی از خود بروز میدهند که نشاندهنده باهوشبودن آنهاست.
آلن پریچارد در کتاب خود با عنوان «روشهای یادگیری» با اشاره به نظریه هوارد گاردنر درباره هوشهای چندگانه، بر این نکته تأکید میکند که هر یک از ما سطحهای مختلفی از هوش در حوزههای فکری گوناگون داریم. به همین دلیل است که برخی دانشآموزان از طریق گوشدادن به درس، به خوبی آن را یاد میگیرند؛ ولی برخی دیگر از دانشآموزان تا خودشان به طور عملی درگیر نشوند یا آن کار را انجام ندهند، یاد نمیگیرند. دانشآموزی که هوش میانفردی دارد، چنانچه وی را وادار کنند تا به طور انفرادی کار کند یا دانشآموزی که هوش درونفردی قویتری دارد و از وی بخواهند تا در فعالیتهای گروهی شرکت فعال داشته باشد، منجر به یادگیری نامناسب و سطحی در هر دو آنها میشود.
هوشهای چندگانه گاردنر
هوشهای نهگانه گاردنر دید و نگرش بهتری به ما میدهد تا از افراد با تواناییهای مختلف، انتظار یکسانی نداشته باشیم. این هوشها عبارتاند از:
هوش منطقیریاضی: چگونه میتوانیم اعداد و طبقهبندیها و تفکر انتقادی و محاسبههای مختلف را به کار ببریم؟
هوش فضایی: تا چه حد این توانایی را داریم تا تصاویر و نقشهها و نمودارها را ترسیم کنیم و به طور کلی کارهای هنری و تجسمی انجام دهیم.
هوش درونفردی: تا چه اندازه میتوانیم به طور انفرادی یاد بگیریم و انتخاب کنیم؟
هوش میانفردی: تا چه حد توانایی کار گروهی و کار با همسالان و مشارکت در بحثها را داریم؟
هوش بدنیجنبشی: چقدر توانایی انجام حرکتهای بدنی، کار عملی با ابزارها و شرکت در هنرهای دراماتیک و مهارتهای مختلف را داریم؟
هوش موسیقیایی: چقدر توانایی ترکیب صداها و ریتمها و نواختن موسیقی داریم؟
هوش زبانیشفاهی: چقدر توانایی خواندن و نوشتن و صحبتکردن را داریم؟
گاردنر در ابتدا هفت نوع هوش را شناسایی کرد؛ ولی بعدها هوشهای هشتم و نهم با عنوانهای هوش طبیعتگرایانه و هوش هستیگرایانه را نیز به آنها افزود.
سه اصل مهم
بهتر است به عنوان پدرومادر یا معلم به فرزندان یا دانشآموزان خود حق انتخاب فعالیت دهیم و فعالیتهای ازپیشتعیینشده را برای آنها تجویز نکنیم. پریچارد در کتابش، درباره هوشهای چندگانه، سه اصل مهم پیشنهاد داده است که در صورت بهکارگیری میتواند مؤثر و کاربردی باشد:
۱. یادگیرندگان باید به استفاده از هوشهایی تشویق شوند که در آنها توانایی بیشتری دارند؛
۲. فعالیتهای آموزشی باید بهگونهای طراحی شوند که بتوانند شکلهای مختلف هوشهای چندگانه را شامل شوند.
۳. ارزشیابی از میزان یادگیری، باید با توجه به هوشهای چندگانه انجام شود.
در پایان یادآوری این نکته ضروری است که افراد مختلف، دارای تواناییهای متفاوتی هستند و در یادگیری خود، از سبکهای متفاوتی استفاده میکنند و اینکه باید فرصتهای یادگیری را به روشهای مختلف فراهم کنیم. برای مثال، برخی از افراد چنانچه به درس یا مطلبی گوش دهند، بهتر یاد میگیرند؛ در حالی که عدهای دیگر از افراد حوصله یکجا نشستن و گوشدادن ندارند و این گونه یادگیری برایشان دشوار است.