چگونه بهتر و جذاب‌تر بنویسیم؛ اندر احوال ویرایش و درست‌نویسی

چگونه بهتر و جذاب‌تر بنویسیم؛ اندر احوال ویرایش و درست‌نویسی

۰۰

قبل از مقدمه

در این مقاله از ویرایش و درست‌نوشتن کلمه‌ها در گفتار و نوشتار صحبت می‌کنیم

۰

مقدمه

چنانچه دغدغه درست‌نوشتن یا درست‌حرف‌زدن داری، بسم‌الله. منظورم این نیست که بلد نیستیم حرف بزنیم یا بنویسیم. به احتمال، بیشتر افرادی که این مقاله را می‌خوانند، اهل نوشتن هستند یا دست‌کم اهل حرف‌زدن.

۱.۰

آنچه در این «درازمقاله» یا بهتر بگویم در این مقاله‌ طولانی و کاربردی مطرح می‌شود، نکته‌هایی برای بهبود و ارتقای گفتن و نوشتن است. اینکه چه واژه‌هایی را در زمان گفتن به‌کار ببریم و چه واژه‌هایی را در زمان نوشتن استفاده کنیم تا کلام یا نوشته ما اثربخش‌تر شود.

۲.۰

برای مثال،‌ به آدم‌های ترسو می‌گوییم «بزدل». اما بزها ترسو نیستند. بز با آن همه چالاکی و جست‌وخیز چه ارتباطی با ترس دارد؟ گویا اصل این واژه، «بددل» بوده است که در متن‌های قدیم به کار می‌رفته و بعد بر اثر تحریف، به بزدل تبدیل شده است. واژه‌های معادلی که برای «بزدل» به کار می‌برند، این‌هاست: بددل، آهودل، گاودل، گاوزهره، کبک‌زهره.

۳.۰

در این مقاله در چهار بخش با شما صحبت می‌کنم:

بخش نخست: درست‌نوشتن و درست‌گفتن چیست؟

بخش دوم: چرا باید ویرایش زبانی و درست‌نویسی را یاد بگیریم

بخش سوم: چگونه می‌توانیم جذاب‌تر و زیباتر حرف بزنیم و بنویسیم

بخش چهارم: توصیه‌هایی برای اقدام‌ عملی

 

۱

بخش نخست: درست‌نوشتن و درست‌گفتن چیست؟

 

۱.۱

در محل کار بودم، همکارم در زد. وارد اتاق شد با نامه‌ای در دست. نامه مربوط به یکی از سازمان‌ها بود. نامه‌ای عادی و رسمی. نامه را روی میزم گذاشت و گفت: این متن را نگاه کنید. ببینید منظورشان را متوجه می‌شوید؟

نگاه کردم. ناراحت شدم. نیازی نبود این همه واژه‌ نامأنوس و قلمبه‌سلمبه در نامه‌ای اداری استفاده شود. شروع نامه هم نامأنوس بود. این‌گونه شروع کرده بود:

«چنانچه مسبوقید».

به همکارم گفتم. اول اینکه نباید «چنانچه»‌ به‌کار می‌برد و باید می‌نوشت «چنان‌که» و دوم اینکه خیلی راحت و ساده می‌توانست بنویسد: همان‌گونه که اطلاع دارید یا استحضار دارید یا مطلعید یا مستحضرید.

بقیه متن نامه را هم نگاه کردم. تا دلتان بخواهد واژه‌های ناآشنا و نامأنوس و نامناسب در متن بود که می‌شد با واژه‌هایی آشناتر و ساده‌تر و جذاب‌تر جایگزین کرد.  واژه‌هایی از این دست: امعان‌نظر، فوق‌الذکر، علی‌رغم، لغایت، الی و… و در پایان هم با جمله‌ای نامناسب، نامه را تمام کرده بود: به پیوست، ایفاد می‌گردد.

۲.۱

اینکه متن نامه‌ای رسمی پر از کلمه‌های قلمبه‌سلمبه باشد، جزو مزیت‌های آن نیست. برخی تصور می‌کنند هر چه واژه‌هایی استفاده کنند که نامأنوس و ناآشناتر باشد، آن‌ها را باسوادتر نشان می‌دهد.

۳.۱

در ویرایش زبانی این دغدغه را داریم که معنا و مفهومی که مدنظرمان است در کمترین زمان و به بهترین شکل به مخاطب برسد و البته ساختار زبان نیز در جمله یا نوشته ما حفظ شود. به بیان دیگر مخاطب، ساده و سریع منظورمان را بفهمد.

۴.۱

اینکه چرا واژه‌های ناآشنا را نباید استفاده کنیم، دلیلش واضح است: مخاطب ممکن است به درستی منظورمان را نفهمد یا اشتباه برداشت کند یا معنایی که مدنظرمان است به مخاطب منتقل نشود.

۵.۱

نکته مهم دیگری که لازم است مطرح شود اینکه وقتی از ویرایش و درست‌نویسی حرف می‌زنیم یا می‌نویسیم، صحبت از سلیقه شخصی نیست. اساسا این کار، سلیقه‌ای نیست. تمام آنچه مطرح می‌شود، از جنس مهارت است. مهارت درست‌گویی و درست‌نویسی. و این مهارت مبتنی بر دانش است.

 

۲

بخش دوم: چرا باید ویرایش زبانی و درست‌نویسی را یاد بگیریم

 

۱.۲

در دوران تحصیل، یکی از دوستانم در سخن‌گفتن فرد توانمندی بود. انشاهای طولانی و جالبی نیز می‌نوشت. واژه‌ها را درست و دقیق استفاده می‌کرد و نیز گزارش‌های نوشتاری‌اش هم عالی بود.

مدتی از وی بی‌خبر بودم. چند ماه پیش به طور اتفاقی وی را دیدم. بعد از احوال‌پرسی و یادی از خاطر‌‌ات گذشته، اوضاع‌و‌احوال فعلی‌اش را جویا شدم.

گفت: «دو سه سال است در اداره‌ای دولتی استخدام و به‌تازگی رئیس یکی از اداره‌های آن شده‌ام».

خوشحال شدم و ضمن تبریک پرسیدم: «ماشاءالله پیشرفت خوب و سریعی داشته‌ای».

گفت: «آره در این مدت کوتاه، خودم هم فکر نمی‌کردم اینقدر سریع رشد کنم و به سمت ریاست یکی از اداره‌ها انتخاب شوم»

و در ادامه جمله تأمل‌برانگیزی گفت: «این پیشرفت و موفقیت را مدیون چگونه گفتن و چگونه نوشتنم هستم».

۲.۲

می‌خواهم بگویم چنان‌که برای زنده‌بودن ناگزیر به حرف‌زدن هستیم، ناگزیر به یادگیری این موضوع نیز هستیم. رشد و پیشرفت و موفقیت ما در گروی بروز توانمندی‌ها و شایستگی‌های ماست.

شایستگی‌ها و لیاقت‌هایمان را با چه نشان می‌دهیم. با زبانمان. چه زبانی؟ زبان نوشتاری یا گفتاری.

۳.۲

به واقع باید بلد باشیم چگونه واژه‌ها را در گفتار و نوشتار به خدمت خود درآوریم تا به پیشرفت و رشد و ارتقایی که مدنظرمان است، برسیم.

۴.۲

بنابراین در اهمیت یادگیری ویرایش و درست‌نویسی برای رشد و پیشرفت شخصی و کاری و خانوادگی همین بس که ناگزیریم به حرف‌زدن و ناگزیریم به ارتقای آن با یادگیری فوت‌وفن‌های آن.

۵.۲

با یادگیری و تسلط در این مهارت، از پیچیده‌نوشتن و پیچیده‌گویی رها می‌شویم، از درازنویسی و درازگویی راحت می‌شویم، از یکنواخت‌نویسی و یکنواخت‌گویی، از حرف‌‌ها و گفته‌های غیرضروری، از خطاهای دستوری، از واژه‌های نامأنوس و ناآشنا و… . از این‌ها در متن یا گفته‌مان خبری نیست یا دست‌کم میزان استفاده از آن‌ها تا حد چشمگیری کم می‌شود.

۶.۲

اینکه چه واژه‌ای را با چه ترکیبی به‌کار ببریم در جذابیت ما تأثیرگذار است. یادگیری این مهارت در بهبود ارتباط‌ با دیگران نیز بسیار تأثیربرانگیز است. این «دیگرانی» که می‌گویم از پدرومادر و برادر و خواهر و همسر و فرزند را شامل می‌شود تا فامیل و همسایه و همکار و دوست و آشنا و غریبه.

 

۳

بخش سوم: چگونه می‌توانیم جذاب‌تر و زیباتر حرف بزنیم و بنویسیم

 

۱.۳

می‌خواهم راهکارها و نکته‌ها و ریزودرشت‌های زیبایی و جذابیت نوشتاری و گفتاری را برایتان بگویم و می‌گویم.

۲.۳

ابوالحسن نجفی در دو پاراگراف نخست در پیشگفتار کتابش به خوبی انگیزه و علاقه یادگیری این موضوع را در هر آدم‌ علاقه‌مند و دغدغه‌دار رشد و پیشرفت برمی‌انگیزد.

وی در پیشگفتار کتاب «غلط ننویسیم» بعد از «بسم‌الله الرحمن‌ الرحیم» می‌نویسد:

«سخن‌گفتن به فارسی برای کسانی که این زبان را از کودکی آموخته‌اند، ظاهراً کار آسانی است. ما به همان سادگی که نفس می‌کشیم با دیگران نیز سخن می‌گوییم. اما نوشتن به فارسی به این آسانی نیست. هنگامی که قلم به دست می‌گیریم تا چیزی بنویسیم، حتی اگر یک نامه کوتاه باشد، غالباً درنگ می‌کنیم و با خود می‌گوییم: آیا «آذوقه» درست است یا «آزوقه»؟ «چمدان» یا «جامه‌دان»؟ «حوله» یا «هوله»؟ «بوالهوس» یا «بلهوس»؟ «خواروبار» یا «خواربار»؟ «طوفان» یا «توفان»؟ «خشنود» یا «خوشنود»؟ «لشکر» یا «لشگر»؟ «انزجار» یا «انضجار»؟ «بنیانگذار» یا «بنیانگزار»؟ نواری که روی زخم می‌بندند، آیا «تنظیف» است یا «تنزیب»؟ هوا «صاف» است یا «صافی»؟ «نواقص» باید گفت یا «نقایص»؟ رئیسم دچار «غیظ» شده است یا «غیض»؟ به من «مظنون» شده است یا «ظنین»؟ و من دچار «محذور» شده‌ام یا «محظور»؟ آیا حسابم را با طلبکارم «تصفیه» کرده‌ام یا «تسویه»؟ آیا او می‌خواهد برای دخترش «جهاز» بگیرد یا «جهیز» یا «جهیزیه» یا «جهازیه»؟ آیا درآمد من دچار «نکس» شده است یا «نکث»؟ و آیا اصلاً این دو کلمه به معنای «کاهش» است؟».

۳.۳

این استاد برجسته در پاراگراف دوم از پیشگفتار نیز به زیبایی موضوع اهمیت توجه به ویرایش و درست‌نویسی را مطرح می‌کند. با هم بخوانیم:

«تردید ما همیشه از بابت املا یا معنای کلمات نیست. وانگهی برای رفع این مشکل کافی است که به یک لغت‌نامه معتبر مراجعه کنیم و جواب خود را در آن بیابیم. هنگام نوشتن، سؤال‌های بسیار دیگری نیز برای ما مطرح می‌شود که جواب به آن‌ها را در لغت‌نامه‌های موجود به دشواری می‌توان یافت یا اصلاً نمی‌توان یافت. مثلاً آیا من «استعفا داده‌ام» یا «استعفا کرده‌ام»؟ آیا «بعض شب‌ها» یا «بعضی شب‌ها» یا «بعضی از شب‌ها» دچار بی‌خوابی می‌شوم؟ آیا «پیشنهادی را که رسیده‌ بود پذیرفتم» یا «پیشنهادی که رسیده بودم را پذیرفتم»؟ آیا خانه ما «در جنب مسجد» است یا «جنب مسجد»؟ برگ‌ها از درخت «فرو افتاد» یا «فرو افتادند»؟ آیا «آنچه گفتی» شنیدم یا «آنچه که گفتی» یا «آنچه را که گفتی»؟ آیا باید بگویم: «با او نه دوستی و نه آشنایی دارم» یا «با او نه دوستی و نه آشنایی ندارم» یا «با او نه دوستی دارم و نه آشنایی»؟ و سؤال‌هایی بسیار دیگر».

۴.۳

در این مقاله، تأکید بر درست‌نویسی و درست‌گویی است و البته این ممکن نمی‌شود مگر با زیادنوشتن. پایه و اساس کار بر نوشتن است. در این باره تعریف «نویسنده» از منظر استاد رضا بابایی تعریفی توجه‌برانگیز و دل‌نشین است.

وی در کتاب برجسته و کم‌نظیرش با عنوان «بهتر بنویسیم»، نویسنده را این‌گونه معرفی می‌کند: «نویسنده کسی است که از نوشتن نمی‌هراسد؛ بلکه آن را دوست دارد و از آن لذت می‌برد. نویسنده خطاطی است که اگر «خوش» یا «ممتاز» نتواند بنویسد، «خوانا» می‌تواند بنویسد. در نویسندگی، درستی، سادگی و نغزگویی کافی است؛ چراکه اگر نوشتن برای کسی آسان باشد، بسیار می‌نویسد و بسیارنویسی، خواه‌ناخواه به زیبانویسی می‌انجامد».

۵.۳

و ناگفته پیداست منظورم از زیبانوشتن یا زیباگفتن، استفاده از کلمه‌ها یا عبارت‌های عجیب‌وغریب یا قلمبه‌سلمبه‌ نوشتن یا حرف‌زدن نیست که این قلمبه‌گویی، خود نوعی بیماری فرهنگیست. منظورم رساندن منظور نوشته یا گفته‌ شما در سریع‌ترین و راحت‌ترین شکل به خواننده یا شنونده است. اینکه بتوانیم راحت و دقیق و عمیق منظور و مفهوم صحبت یا نوشته‌مان را به مخاطب یا مخاطبان مدنظرمان برسانیم. بی‌توضیح اضافه یا پروبال‌زدن یا نگرانی از کج‌فهمی آن‌ها.

۶.۳

می‌خواهیم منظورمان را راحت و سریع بیان کنیم و البته درست‌تر اینکه مخاطب، منظورمان را راحت و سریع دریافت کند. مخاطب در هر سطح از فهم و دانش و سواد باشد، چنانچه مخاطب متن یا کلام ماست، باید منظورمان را همان‌طور که مدنظرمان است، دریافت کند و این میسر نمی‌شود مگر با به‌کاربردن صحیح واژه‌های صحیح در جمله یا عبارتی که می‌گوییم یا می‌نویسیم.

 

۴

بخش چهارم: معرفی منبع برای مطالعه بیشتر

 

۱.۴

شاید بپرسید چه منبعی یا منابعی برای یادگیری درست‌نویسی داریم؟ این کتاب‌ها می‌تواند کمک‌کننده باشد و البته خواهد بود:

۱.۱.۴

کتاب «غلط‌ ننویسیم» نوشته ابوالحسن نجفی. در این کتاب با املای درست واژه‌ها و نیز کاربرد آن‌ها آشنا می‌شوید. مثالی که درباره «بزدل» مطرح شد، بن‌مایه ما از همین کتاب بود.

۲.۱.۴

کتاب فرهنگ املایی خط فارسی نوشته علی‌اشرف صادقی

۳.۱.۴

کتاب فرهنگ درست‌نویسی سخن نوشته یوسف عالی عباس‌آباد

۴.۱.۴

کتاب «راهنمای ویراستاری و درست‌نویسی» نوشته حسن ذوالفقاری

۵.۱.۴

کتاب «نگارش و ویرایش» نوشته احمد سمیعی

۶.۱.۴

کتاب «کژتابی‌های ذهن و زبان» نوشته بهاءالدین خرمشاهی

۷.۱.۴

کتاب «نکته‌های ویرایش» نوشته علی صلح‌جو

۸.۱.۴

کتاب «مصائب آقای ویراستار» نوشته محسن باغبان

۹.۱.۴

کتاب «ویرایش زبانی» نوشته غلامرضا ارژنگ

 

برای نوبت‌گذاری در دوره سکه‌نویسی و سکه‌گویی کلیک کنید

۲.۴

مثال‌های ویرایشی

مثال‌هایی از کتاب «غلط ننویسیم» نوشته استاد ابوالحسن نجفی؛ با اندکی تلخیص و افزودن نکته‌هایی به آن

۱.۲.۴

آتش‌گشودن

«نیروهای دشمن به روی مردم آتش گشودند و عده‌ای را کشتند». عبارت «آتش‌گشودن» ترجمه لفظ به لفظ از واژه فرانسوی ouvrir le feu و نیز واژه انگلیسی to open fire است و غلط است. به جای آن می‌توانیم از این‌ها استفاده کنیم: نیروهای دشمن به روی مردم «شلیک کردند، تیراندازی کردند، آتش کردند، به آتش بستند».

۲.۲.۴

آج و عاج

این دو را نباید به جای هم استفاده کنیم. آج واژه فارسی است به معنای: برجستگی‌های منظم بر سطح یک شیء، مانند سطح سوهان. اما عاج: کلمه‌ای عربی است و به معنای: ماده ظریف و سخت و به رنگ سفید شیری که بدنه اصلی دندان‌های فیل و بعضی از جانوران دیگر را تشکیل می‌دهد.

امروزه آج، بیشتر درخصوص لاستیک به‌کار می‌رود. همان فرورفتگی‌ها و برجستگی‌های روی سطح لاستیک. به رانندگان توصیه می‌شود که لاستیک آجدار به‌کار برند

عاج ربطی به لاستیک ندارد.

توضیح تصویری:

 

۳.۲.۴

آموختن

«مطلبی را به کسی آموختن» یا «مطلبی را از کسی آموختن»

این فعل هم به معنای «یاد دادن» است و هم به معنای «یادگرفتن». بنابراین هر دو عبارت درست است.

۴.۲.۴

«آنچه» یا «آنچه که»

بعد از آنچه، نباید «که» بیاوریم

آنچه کنی و آنچه نکنی و آنچه گویی و آنچه نگویی باید که همه به فرمان باشد (مکاتیب فارسی، غزالی، ۹۷)

تیر مژگان دراز و غمزه جادو نکرد

آنچه آن زلف سیاه و خال مشکین کرده‌اند

امروزه بعضی از فضلا معتقدند حتی استعمال «را» بعد از آنچه ناصواب است.

۵.۲.۴

آن‌که؛ این‌که

ضمیر اشاره آن و این هرگاه قبل از حرف «که» بیاید، به طور معمول به آن می‌چسبد یعنی می‌نویسیم آنکه و اینکه

برای مثال:

اینکه پیرانه سرم صحبت یوسف بنواخت      اجر صبری است که در کلبه احزان کردم «حافظ»

چنانچه «آن» و «این» به معنای «آن کس» و «این‌ کس» باشد، بهتر است «که» جدا نوشته شود. برای مثال:

آن‌که پامال جفا کرد چو خاک راهم          خاک می‌بوسم و عذر قدمش می‌خواهم «حافظ»

این‌که تو داری قیامت است نه قامت      وین نه تبسم که معجز است و کرامت (سعدی، غزلیات).

 

۶.۲.۴

اتو

این کلمه عربی نیست. برخی اصل این واژه را فارسی می‌دانند و برخی روسی.

درستش به همین صورت است. اطو غلط است.

۷.۲.۴

اثاث؛ اساس

این دو را با هم اشتباه نگیریم و اشتباه هم به کار نبریم. چنانچه منظورمان لوازم منزل است باید بگوییم اثاث. یا به طور کلی می‌گوییم اسباب و اثاث. اسباب‌واساس غلط است. اساس به معنای «پی و پایه و بنیاد» است.

نکته: «اثاثیه» در عربی این واژه نیامده است. به جای اثاثیه باید همان «اثاث» را به کار ببریم به معنای لوازم خانه. اثاث، جمع است و مفرد آن می‌شود، اثاثه.

در فارسی فصیح نیز به جای «اثاثیه» بهتر است «اثاث» به‌کار برده شود.

۸.۲.۴

اثرات

برخی در فارسی، برای جمع اثر، از واژه «اثرات» استفاده می‌کنند که غلط است. مصدرهایی که سه حرف یا کمتر دارند، طبق قواعد عربی، نمی‌توان با «ات» جمع بست.

درستش می‌شود: آثار یا اثرها

۹.۲.۴

اتاق یا اطاق

اصل این کلمه، ترکی است. در ترکی مخرج «ط» نداریم. بنابراین بهتر است به صورت «اتاق» نوشته شود.

۱۰.۲.۴

اَحیا یا اِحیا

اَحیا یعنی «زنده». اما اِحیا مصدر است و یعنی «زنده‌کردن» و نیز «آبادکردن».

شب‌های ۱۹ و ۲۱ و ۲۳ ماه رمضان، شب‌زنده‌داری و عبادت انجام می‌شود، باید بگوییم: شب‌های اِحیا.

۱۱.۲.۴

اَخبار؛ اِخبار

اَخبار، جمع خبر است.

اِخبار به معنای «خبردادن» یا «آگاه‌کردن» است

۱۲.۲.۴

ارائه

اگر به معنای «تحویل‌دادن» یا «تقدیم‌کردن» استفاده شود، غلط است. همچنین ارائه‌کردن یا ارائه‌دادن به معنای عرضه‌کردن غلط است.

ارائه فقط در معنای «نشان‌دادن» و «به‌ معرض دیدگذاشتن» درست است.

۱۳.۲.۴

تقدیر

در عربی، برای واژه «تقدیر» سه معنا ذکر شده است:

۱. اندازه‌گرفتن؛

۲. مقدر کردن؛

۳. سرنوشت، قضا و قدر

دو معنای اول، در فارسی، کم استفاده می‌شود؛ اما معنای سوم هنوز کاربرد دارد.

قومی به جد و جهد نهادند وصل دوست        قومی دگر حواله به تقدیر می‌کنند   (حافظ)

اما نکته اینجاست: نه در فارسی و نه در عربی، تقدیر به معنای «قدردانی» به کار نرفته است.

بنابراین استفاده از «تقدیرکردن» به‌جای «قدردانی‌کردن» غلط است

استفاده از «تقدبرنامه» به‌جای «سپاس‌نامه» یا «تشویق‌نامه» هم غلط است.

۱۴.۲.۴

گریز و گزیر

۱. گریز از اسم مصدر گریختن است به معنای فرارکردن

سعدی به دام عشق تو در پای‌مند ماند      قیدی نکرده‌ای که میسر شود گریز  (سعدی، غزلیات)

۲. گزیر به معنای چاره است. گزیرنداشتن یعنی چاره‌نداشتن.

اگر حاجتی داری این حلقه گیر      که سلطان از این در ندارد گزیر   (سعدی، بوستان)

نکته بعدی اینکه اصطلاح «ناگریز» غلط است؛ اما اصطلاح «ناگزیر» یعنی «ضروری»:

سخن بسیار است؛ اما آنچه ناگزیر بود اندر این باب گفتیم. امید است که فایده حاصل آید.   (قابوس‌نامه، ۱۹)

۱۵.۲.۴

عمارت/امارت

تفاوت از آبادانی تا فرمانروایی

برای عمارت شهر هزینه بسیار کردند؛ یعنی برای آبادانی شهر بسیار هزینه کردند.

معنای متداول «عمارت» در امروز بیشتر به‌ معنای «ساختمان و بنا» استفاده می‌شود.

هر که آمد عمارتی نو ساخت      رفت و منزل به دیگری پرداخت  (گلستان سعدی)

«امارت» به معنای «فرمانروایی و امیری»

امارت خراسان، پیش از یعقوب لیث، رافع‌بن‌سیار داشت.

۱۶.۲.۴

پرتغال یا پرتقال

تفاوت در یک حرف است؛ اما نتیجه‌اش بسیار فرق است.

با «غ» می‌شود کشوری در اروپای غربی، سرزمین رونالدو، فوتبالیست افسانه‌ای.

با «ق» می‌شود میوه‌ای از مرکبات، در باغ‌های سرسبز شمال.

۱۷.۲.۴

بزدل

به آدم‌های ترسو می‌گوییم «بزدل»؛ اما بزها ترسو نیستند!

بز با این همه چالاکی و جست‌وخیز چه ارتباطی با ترس؟!

گویا اصل این کلمه، «بددل» بوده و در اثر تحریف، به بزدل تبدیل شده است.

دلیران آهنگ جنگ کردند و بددلان قصد گریز  (سمک عیار، ج۱، صفحه ۳۸۷ به نقل از کتاب غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی)

واژه‌های معادلی که در فرهنگ لغت برای واژه «بزدل» به‌کار رفته، این‌هاست:

بددل، آهودل، گاودل، گاوزهره و کبک‌زهره.

۱۸.۲.۴

آسیا یا آسیاب

عطار در اسرارنامه می‌گوید:

چنان بر فرق من چرخ آسیا راند

که مویم زیر چرخ آسیا ماند

اما سعدی نیز در غزلیاتش می‌گوید:

دل همچو سنگت ای دوست به آب چشم سعدی

عجب است اگر نگردد، که بگردد آسیابی

نکته اینکه هر دو واژه در متن‌های مختلف فارسی به‌کار رفته است و هر دو واژه صحیح است.

۱۹.۲.۴

پیژامه

اصل این کلمه چی بوده؟!

«پای‌جامه»؛ یعنی جامه‌ای که در پا کنند.

این واژه پای‌جامه ابتدا از زبان فارسی به زبان‌های هندی وارد شده و بعد از زبان هندی وارد زبان انگلیسی می‌شود و بعد فرانسوی‌ها آن را از زبان انگلیسی می‌گیرند و «پیژاما» تلفظ می‌کنند و بعد دوباره این کلمه راه ایران را درپیش می‌گیرد و این بار با تلفظ فرانسوی وارد زبان فارسی می‌شود.

امروزه مردم به چند شکل این واژه را تلفظ می‌کنند: پیژامه، پیژاما، بیجامه

در بین این واژه‌ها فقط واژه پیژامه وارد زبان نوشتار هم شده است و بعید است سایر شکل‌های این واژه بتواند خودش را در گفتار روزانه مردم جا بیندازد

۲۰.۲.۴

«تفهیم و تفهم» یا «تفاهم»

«تفهیم» یعنی فهماندن

«تفهم» یعنی فهمیدن

«تفهیم و تفهم» یعنی فهماندن و فهمیدن

اما

«تفهیم و تفاهم» این ترکیب درست نیست

چون «تفاهم» یعنی منظور و مقصود یکدیگر را فهمیدن

و به عبارتی همان معنای تفهیم و تفهم را می‌دهد

بنابراین یا بگو «تفهیم و تفهم»

یا بگو «تفاهم»

 

۲۱.۲.۴

بلیط یا بلیت

«تکه کاغذ چاپ‌شده برای ورود به سینما، هواپیما، اتوبوس، راه‌آهن و…»

این تعریفی است که فرهنگ فارسی معین از این واژه ارائه داده است

اما ابن واژه به چه شکل نوشته می‌شود؟!

اصل این واژه فرانسوی است و از واژه billet گرفته شده است

و در فارسی بهتر است به صورت «بلیت» نوشته شود.

۲۲.۲.۴

بها یا بهاء

«بها» واژه‌ای فارسی است به معنای قیمت و در پایان، همزه ندارد

بگفتمی که بها چیست خاک پایش را

اگر حیات گران‌مایه جاودان بودی

بنابراین اگر بگوییم بهاء این کتاب هزار تومان است، این جمله غلط است

و باید بگوییم: بهای این کتاب هزار تومان است

بهاء با همزه پایانی واژه‌ای عربی است و به معنای فروغ و درخشندگی و روشنایی.

و برای اینکه به بهای فارسی اشتباه نشود، بهتر اینست که همزه پایانی آن در نوشتن حفظ شود.

بهاء روی تو بازار ماه و خور بشکست

چنان‌که معجز موسی طلسم جادو را

۲۳.۲.۴

خواروبار یا خواربار

خواربار

املا و تلفظ این کلمه به همین شکل، یعنی بدون واو عطف، درست است؛ نه به شکل خواروبار.

در مصر، ملکی است کریم‌طبع و نیکوکار

بروید و به نزد وی شوید و

حال خویش بر وی عرضه کنید

تا شما را خواربار فروشد

۲۴.۲.۴

توتیا یا طوطیا یا طوتیا

توتیا

سرمه؛ گرد اکسید روی که در چشم‌پزشکی به‌کار می‌رود و برای معالجه امراض چشم و نیز تقویت آن استفاده می‌شود

این واژه فارسی است

کسانی که پوشیده‌چشم و دلند

همانا کزین توتیا غافلند

 

این مقاله، به‌روزرسانی می‌شود

 

همچنین می‌توانید هر روز نکته‌های ویرایشی رایگان را در اینستاگرام دریافت کنید

instagram:@mny.learning

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *