زندگی بهتر را کسی نیست خواهانش نباشد. اما کجا یادمان دادهاند، چگونه بهتر زندگی کنیم؟ به نظرم کتابها برای این موضوع بهترین کمککنندهاند. اینکه راهها و نکتهها و روشهایش را برایمان بگویند. اینکه چه کارهایی را انجام دهیم و البته چه کارها و اقدامهایی را انجام ندهیم و مانعها و سدها و دستاندازهای زندگی بهتر را بشناسیم.
در این مقاله درباره عاملی مهم و اساسی میگویم که در موفقیت یا به عبارت بهتر در به موفقیتنرسیدن ما نقش چشمگیری دارد. نامش مقاومت است و حامیوپشتیبانکنندهاش، ترس.
عاملی که باعث شد، یادگیری مهارت تندخوانی را سالها به تأخیر اندازم و هرچند از اهمیت و نقش مهمش در پیشرفت و بهبود و ارتقای خودم آگاه بودم؛ اما این مقاومت بود که نمیگذاشت برسم به مقصودم.
عاشق بهخاطرسپاری و بهخاطرآوری سریع بودم؛ ولی همیشه مانعی در درونم بود که نمیگذاشت بروم یاد بگیرم تکنیکها و اصلها و نکتههای مرتبط با آن را. از تکنیکهای تقویت حافظه گرفته تا نحوه عملکرد مغز و روش صحیح بهکارگیریشان. سرانجام مقاومتم را شکستم و یاد گرفتم و به کار بستم. خب، مقدمه را همینجا تمام میکنم و برویم سراغ اصل مطلب.
دومین بار در این هفته. مقاومت را شکستم و نوشتم. یعنی در حال نوشتن هستم. واژه مقاومت را از کتابی میآورم که درست قبل از نوشتن این متن، میخواندم. کتاب «نبرد هنرمند» از استیون پرسفیلد. هفتادوهشت صفحهاش را خواندم. روان و عالی و تأسفبرانگیز و تأثیرگذار بود.
نویسنده راحت حرفش را میزند، توهینش را میکند و انگیزهاش را میبخشد. متنی روان دارد و منظورش را عالی بیان میکند و مدام حس تأسف و افسوس را در تو ایجاد میکند و در تأثیرگذاریاش همین بس که این نخستین کتابیست که هنوز آن را تمامنکرده دربارهاش مینویسم.
فقط هفتادوهشتصفحهاش را خواندهام آن هم در کمتر از بیستدقیقه به روش تندخوانی و هنوز مایندمپ و مرورش را نکشیده و انجام ندادهام؛ ولی درکش کردم و کیف کردم و لذت بردم. حال چه میگوید استیو در این کتاب؟ یعنی در این هفتادوهشتصفحه نخستش چه میگوید؟ مقاومت از درون است و نه از بیرون. عامل و مسبب و دلیل و مدرک و شاهد و باعث و بانی و مجرم و قاتل و… خلاصه منظورم از ردیفکردن این واژهها چیست؟
مقاومت، یعنی نماد و الگو و سمبل و نماینده تمام بدبختیها و بههدفنرسیدنها و کارنکردنها و علافبودنها و حسرتخوردنها و زجرکشیدنها و اشتباهکردنها و خشمها و دردها و نداریها و نرفتنها و دروغگفتنها و طفرهرفتنها و توجیهکردنها و خلاصه هر آنچه میخواستید و به آن نرسیدهاید؛ هر کاری که باید انجام میدادید و انجام ندادهاید و هر جایی که آرزویش را داشتهاید، آنجا باشید و اکنون نیستید.
تمام اینها را در مقاومت جستوجو کنید؛ حتی نیازی به جستوجو نیست. مقاومت داد میزند که منم عامل تمام اینها. گاه آنقدر تابلو و مشخص است که حالت بد میشود از خودت و گاه پنهان و مخفی میشود؛ ولی به همان اندزه قدرتمند که تو را از حرکت، از رسیدن به آنچه میخواهی وامیدارد.
مقاومت یعنی نابودی یعنی همیشه در حسرت داشتن و رسیدن: داشتن آنچه میخواستیم و اکنون نداریم و رسیدن به جایی که آرزویمان بود و اکنون نرسیدیم.
نویسنده، در هفتادوهشت صفحه نخست، این مقاومت را به طور کامل به شما میشناساند و برایتان از ویژگیهایش میگوید: بسیار مختصر و مفید و به عبارتی تکاندهنده و عجیب. این متن را نوشتم برای معرفی این کتاب. خب اینها را به تندخوانی چهکار. به واقع چنانچه این مهارت را نمیدانستم بهطور قطع این بیستدقیقه مفید مطالعه را از دست میدادم. نیز این حس نوشتن و این تمامکردن کتابهای مؤثر در زمانی کمتر و با درک مطلب بیشتر را.
برای اطلاعات بیشتر درباره تندخوانی، مقاله «تندخوانی و تقویت حافظه: از مبتدی تا حرفهای» را بخوانید. نیز برای حافظهای عالی که هر آنچه میخوانیم بهتر به ذهنمان بسپاریم و مهمتر آنکه هر زمان نیازش بود، به خاطر بیاوریم، این فرصت برایتان فراهم است در صورت شکستن مقاومت در خود، دوره تصویری «تقویت حافظه: از عادی به عالی» را تهیه بفرمایید.
مقاومت عقبمان نگه میدارد؛ از هر کار جدید، هر نوع یادگیری، هر نوع آموزش، هر نوع مهارت جدید؛ از موسیقی و شنا گرفته تا مطالعه و تندخوانی و نویسندگی؛ هر اقدام روبهجلو، تأکید میکنم اقدامی روبهجلو را مانع میشود و نه اقدامهایی که خودبهخود به عقبمان میراند، برای آنها مقاومت خود تشویقکننده است و کمکمان هم میکند اینکه بیشتر بخوابم تا بخوانم، تفاوتش در یک نقطه است، نقطه را ببری بالا؛ پیشرفت میکنی از همینحالا و چنانچه نگاهت به پایین باشد، نقطهات میرود پایین و میمانی در همین جایی که هستی؛ درجامیزنی و فقط شاکی از آن و از این.
مقاومت تو را باز میدارد از حس خوب آینده؛ از پیشرفت و امید و رشد و تعالی؛ از هر آنچه آرزویش را داری. تا کی میخواهی اسیرش بمانی؟
فقط خودت و خودت عاملش هستی و چنانچه بخواهی میتوانی. مقاومت یعنی همین لحظه این متن را ناخوانده رهاکردن، به فکر کاری راحتتر و بیدردسر گشتن، به سرزدنهای مداوم به گوشی موبایل، به تماشای برنامههای مختلف در تلویزیون از سریال گرفته تا فوتبال، مقاومت یعنی بمان درجا و نرو هرجا. مقاومت یعنی حسرت ابدی، یعنی اشک ناهنگام، یعنی درد بیفرجام، مقاومت یعنی کار کن و اقدام کن و حرکت کن؛ اما نه همین حالا، بگذار برای روزی دیگر، مثلاً از شنبه یا از فردا. مقاومت یعنی نرفتن و نرسیدن. دیگر چه بگویم از ویژگیهایش که بدانی چقدر مهم است این مقاومت برای زندگیات، برای شکستن غرورت، برای آهوحسرتوافسوست.
در یک کلام به قول استیو عزیز، مقاومت مسمومترین نیروی روی زمین است.
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل. جایی نیست که مقاومت نتواند وارد شود. در هر زمینه و رشته و حوزه و کاری که فکرش را بکنی یا نکنی، مقاومت وارد میشود و تأثیرش را میگذارد؛ البته تأثیر مخرب و مسمومکننده و نابودسازش را. پرسفیلد، ویژگیهای متعددی برای مقاومت برمیشمارد و برخی را کوتاه و برخی را طولانی توضیح میدهد و تفسیر میکند. از نامرئیبودنش میگوید که نمیشود دیدش یا لمسش کرد و بوییدش؛ ولی کارش را میکند و نمیگذارد ما کارمان را بکنیم. از اینکه درونی است و تقصیر هیچ عامل بیرونی نیست. موذی و بدجنس و دروغگو و حیلهگر و مکار است؛ سرسخت است و به این سادگیها و چه میگویم به هیچروی نمیشود رامش کرد و مانع از اقدامش شد. در هر اندازه و شکلی که باشد، کارش را میکند. تصور نکن با تو پدرکشتگی دارد یا به دلیل خصومت شخصی این بلاها را سرت میآورد، نه؛ با همه اینگونه است، ذاتش ناپاک و ویرانگر است، آشنا و غیرآشنا نمیشناسد. خیالت راحت که تمام دنیا با آن درگیرند و از آن دلگیرند. خوابوخوراک و استراحت و تفریح ندارد. هدفش فقط ازکارانداختن ماست نه بهصورت مقطعی و گذرا. برای همیشه و به طور دائم و تا به هدف نرسد از پا نمینشیند.
حامی و پشتیبان و انرژیدهنده و تغذیهکننده و هدایتکنندهاش، ترس است. بیترس، مقاومت خلاص است یعنی کاری نمیتواند بکند.
نکته اینکه چنانچه ترسهایمان را بشناسیم و از کار بیندازیم، مقاومت را شکست دادهایم. هر چه به انتهای کار نزدیکتر، مقاومت، بیشتر. هر چه به هدف و موفقیت نهایی مطمئنتر و در آستانه دستیابی به آن بودن، مقاومت پرتلاشتر و قویتر و کوبندهتر. حواسمان باشد تا آخرین لحظه تا سوت پایان این جنگ نابرابر، دست نکشیم از تلاش و مداومت برای غلبه بر مقاومت.
مقاومت یعنی منتقد و ایرادگیر دیگران. خودت به آنچه میخواستی نرسیدی، از رسیدن دیگران، عصبانی میشوی و برمیآشوبی و انتقاد میکنی. هرچه انتقادت بیشتر، از مسیر و هدف و جایگاه واقعیات در زندگی، دورتر. خیالبافی و توهم محصول مقاومت است یعنی تمرکز روی کارمان نیست روی خودمان نیست. برای موفقیت باید فقط تمرکز کنیم، روی خودمان و روی کارمان و تمام. بقیهاش حاشیه است، دنبالهرو است؛ یعنی به دنبال تمرکز در کار میآید از خوشبختی و حس رضایت گرفته تا موفقیت و پول و آرامش و لذت. مقاومت از انزوا میترسد. انزوا برای کارکردن و پیشرفت و نه انزوا برای گوشهگیری و بیحرکتماندن. هرچه بیشتر وقتگذاری در تنهایی برای پیشرفت و موفقیت خود از مطالعه و نوشتن گرفته تا یادگیری و آموزش و خودآگاهی، یعنی شکستدادن مقاومت نهایی. و نکته پایانی استیو، در بخش نخست کتابش، اینست: مقاومت و بهانهتراشی. اینکه میتوانی آنقدر دروغ بگویی و آنقدر توجیه کنی و آنقدر بهانه بتراشی تا باورت شود و هیچ کاری نکنی برای پیشرفت و رشد و تعالی.
خب این فقط برداشت و حس من از هفتادوهشت صفحه نخستش بود.
مقاومت را بشکن؛ نه با حرف؛ نه با شعار که با اقدام و با کار.
پایان بخش نخست
پینوشت: البته اکنون که این متن را مینویسم، کتاب را تمام کردهام و انشاءالله در آینده، برداشتها و نکتههای خودم از ادامه کتاب را برایتان به اشتراک میگذارم.
ادامه دارد… دکتر مجید نعیمیاوری
همچنین برای شرکت در دورههای غیرحضوری و کاربردی زیر روی عنوان آنها کلیک کنید:
دوره غیرحضوری «تقویت حافظه و تمرکزافزایی»
دوره غیرحضوری «روش مطالعه صحیح و یادگیری سریع»
سلام بر استاد گرامی و دوست داشتنی
کاملا تایید میکنم سخنان شما رو
در کتاب اثر مرکب در قسمتی از کتاب به نقل از لانس آرمسترانگ(دوچرخه سوار)بدین مضمون آمده:
درست در هنگامی که تمامی رقیبان را پشت سر گذاشتید تازه رقابت اصلی شما شروع میشود و آن رقیب اصلی خودتان هستید، و این لحظه حقیقت خودتان است، چنانچه به این لحظه رسیدید بدانید که باید بیشتر از قبل تلاش کنید تا به موفقیت برسید.