۱
مقدمه
موضوع یادگیری و اینکه در مغز ما چه میگذرد و چگونه مغزمان یاد میگیرد از جمله علاقهمندیهای همیشگیام در دوران تحصیل بوده است.
۲
به نظر شما عملکرد مغز در هنگام انجام کارهای زیر چگونه است؟
- در زمان یادگیری زبان جدید
- در زمان یادگیری موسیقی
- در زمان یادگیری آشپزی
- در زمانی که نکتههای مهم کتابی را یادداشت میکنیم
۳
علاقه و یادگیری
در دبیرستان، معلم زبانی داشتیم که خیلی به نوع تلفظ کلمهها حساسیت داشت و اینکه به طور دقیق بتوانیم آن کلمه را تلفظ کنیم.
هر کسی میتوانست واژهها را به طور مناسبی تلفظ کند، در فهرست اسامی جلوی اسمش، علامت مثبت میگذاشت. در طول سال نصف کلاس، هیچ علامت مثبتی را تجربه نمیکرد و بقیه به طور میانگین سه یا چهار علامت مثبت جلوی اسمشان ثبت میشد؛ اما جلوی اسم من، بیش از یازده علامت مثبت بود.
علاقه شدید من به یادگیری زبان انگلیسی یکی از دلیلهای این موضوع بود. به قدری در موضوع زبان غرق میشدم که ادای معلم را حتی در معنیکردن واژهها در میآوردم. برای مثال چنانچه عبارت write it down را بچههای کلاس تلفظ و بعد ترجمه میکردند: آن را یادداشت کن، آن را بنویس و…
من فقط آنچه معلم موقع درسدادن گفته بود، فقط همان را چه به لحاظ تلفظ و چه به لحاظ معنی بیان میکردم. «یادداشتش کن». روی «تش» هم خیلی تأکید میکردم.
این بود که از همان موقع به طور نسبی به این موضوع پی بردم که علاقه میتواند در یادگیری هر موضوعی تأثیر چشمگیری بگذارد.
بعد از آن به خود موضوع یادگیری علاقهمند شدم.
۴
یادگیری و مغز
در یکی از سخنرانیهایی که در تد دیده بودم، سخنران در بخشی از صحبت خود، ساختار مغز انسان را نشان داد و روی این موضوع تأکید کرد که نمیشود از یادگیری صحبت کنیم ولی از مغز حرفی نزنیم. به همین دلیل، نخست تصمیم گرفتم درباره مغز و عملکرد آن بررسی و تحقیق کنم.
۵
مغز ما از دو نیمکره تشکیل شده است: نیمکره راست و نیمکره چپ.
این دو نیمکره با رشتههایی به نام رشتههای عصبی به هم وصل میشوند.
فعالیت این نیمکرهها در افراد مختلف و برای یادگیری موضوعهای مختلف، متفاوت است. به عبارتی نحوه پردازش هر موضوع، شناسایی احساسات و عواطف و انجام محاسبه و ریاضی و منطق در هر نیمکره و در هر فرد متفاوت است.
۶
اریک جنسن در کتاب «مغز و آموزش» نحوه پردازش در مغز موسیقیدانهای حرفهای با موسیقیدانهای مبتدی را متفاوت میداند و بیان میکند که موسیقیدانهای حرفهای، موسیقی را در نیمکره چپ پردازش میکند و مبتدیها در نیمکره راست. یا درباره ریاضیدانها و شطرنجبازهای حرفهای و مبتدی هم این نکته را مطرح میکند که ریاضیدانها و شطرنجبازان حرفهای، در نیمکره راست فعالترند و مبتدیهای آنها در نیمکره چپ.
۷
ناحیههای مختلف مغز
پژوهشگران، مغز را به ناحیههای مختلفی تقسیم میکنند.
ناحیه پیشانی: ناحیهای از مغز با فعالیتهای هدفمند مرتبط است مانند خلاقیت، حل مسئله، قضاوت، برنامهریزی. این ناحیه در قسمت پیشانی قرار دارد.
ناحیه آهیانهای: بعد از بخش پیشانی و در بالای مغز قرار میگیرد و بیشتر کارهای مرتبط با زبان و احساس را بررسی و پردازش میکند
ناحیه گیجگاهی: دو طرف سر و بالای گوشها قرار دارد و مسئولیت شنیدن و حافظه و معنا و مفهوم را عهدهدار است
ناحیه پس سری: در عقب مغز و وسط قرار دارد که مسئولیت بینایی ما را بر عهده دارد.
ناحیه پنجمی هم هست به نام ناحیه میانمغزی: به این ناحیه، دستگاه لیمبیک هم میگویند. این ناحیه که حدود ۲۰ درصد حجم مغز را شامل میشود، چهار بخش دارد: هیپوکامپ، تالاموس، هیپوتالاموس، بادامه. اینها در خصوص این امور مسئولیت دارند: عواطف، خواب، توجه، نظارت بر بدن، هورمونها، تمایلات جنسی، بوییدن و تولید مواد شیمیایی در مغز.
البته این ناحیهها در برخی عملکردها با هم همپوشانی نیز دارند.
۸
شاید این سؤال برای برخی مطرح شود که کدام ناحیه مغز مسئول شناخت خودمان است یعنی با آن خودمان را میشناسیم یا به عبارتی با هوشیاری ما مرتبط است؟ محققان پاسخ مشخصی برای این موضوع ندارند و سراسر قشر مخ، تالاموس، گرفته تا جایی در ساقه مغز را با این موضوع مرتبط میدانند.
۹
مغز ما شبیه چیست؟
مغز ما شبیه نوعی شبکه الکتریکی بسیار فعال است. در این شبکه الکتریکی مسیرهای ارتباطی فراوانی وجود دارد و هر لحظه مسیرهای جدیدی ممکن است ایجاد شود یا از بین برود.
هر زمان که کاری انجام میدهیم یا درباره موضوعی فکر میکنیم، یکی از این مسیرهای ارتباطی فعال میشود.
۱۰
هر کاری که انجام میدهیم، اگر آن را قبلا یاد گرفته باشیم و به خوبی بلد باشیم، مثل رانندگی یا مسواکزدن یا راه رفتن یا صحبت کردن و… خلاصه هر نوع کار عادی و همیشگی که به صورت یکی از عادتهای ما در آمده است، در این حالت، مسیرهای ارتباطی خیلی راحت و بیدردسر و سرراست هستند.
درست مثل مسیر همیشگی رفتن به محل کار یا برگشتن به خانه که برای ما مثل آب خوردن است و به راحتی و بدون مشکل میتوانیم آن را انجام دهیم.
۱۱
اما اگر درباره موضوعی به طور متفاوت فکر کنیم یا کار جدیدی انجام دهیم یا در کلاس جدیدی ثبتنام کنیم تا مهارتی را یاد بگیریم، تمام اینها یعنی مسیر یا مسیرهای جدیدی به مسیرهای قبلی موجود در مغز افزوده میشود.
درست مثل اینست که برای رفتن به محل کار، از مسیر جدیدی برویم. نکته اینست این مسیر جدید در مغز، در مرحله اول بسیار کمرنگ و ضعیف است و به تداوم و تکرار نیاز دارد تا این مسیر جدید پررنگ شود. هر چقدر بیشتر در این مسیر جدید تردد کنیم، مسیر قبلی کمرنگتر میشود تا زمانی که تغییر مسیرهای ارتباطی یا عصبی در مغز روی میدهد که به آن انعطافپذیری عصبی گفته میشود.
۱۲
تأمین انرژی مغز برای یادگیری
برای انجام هر کاری انرژی نیاز است. مغز ما هم برای اینکه یاد بگیرد، به انرژی نیاز دارد. ممکن است سؤال مطرح شود مغز این انرژی را از کجا تأمین میکند؟
نکته نخست اینکه مغز، یکی از اندامهای بسیار پرمصرف از نظر انرژی محسوب میشود. به عبارتی با اینکه فقط ۲ درصد وزن بدن را به خود اختصاص داده است ولی ۲۰ درصد انرژی بدن را مصرف میکند.
اینکه مغز این انرژی را از کجا تأمین میکند، به طور قطع از خون. مواد مغذی موجود در خون، از جمله گلوکز و پروتئین برای مغز بسیار حیاتی و مهم است.
۱۳
البته مغز برای عملکرد بهتر به آب و اکسیژن کافی هم نیاز دارد. به طور متوسط بین هشت تا ده لیوان آب در هر شبانهروز برای عملکرد بهتر مغز نیاز داریم.
۱۴
نقطه شروع یادگیری از کجاست؟
برای اینکه درباره نقطه شروع یادگیری در مغز صحبت کنیم، نخست لازم است سلولهای مغز را بشناسیم.
۱۵
مغز دو نوع سلول دارد: نورون و گلیا.
۱۶
۱۰ درصد سلولهای مغزی از نوع نورون هستند و اغلب آنها یعنی ۹۰ درصد سلولهای مغزی از نوع گلیا هستند. جالب اینکه بیشتر ما سلولهای مغزی از نوع نورون را میشناسیم و برایمان آشناتر است.
۱۷
گلیا
فراوانترین سلول مغزی، گلیا نام دارد. به گلیا، نورون رابط هم گفته میشود.
۱۸
گلیا واژهای یونانیست به معنای چسب.
۱۹
سلول گلیا، جسم سلولی ندارد و تعداد آنها در مغز حدود ۱۰۰۰ میلیارد است.
۲۰
سلولهای گلیا چه وظیفهای دارند؟
تشکیل مانع خونمغز، انتقال مواد مغذی، تنظیم دستگاه ایمنی، جمعآوری سلولهای مرده، کمک به استحکام مغز
۲۱
نورون
نورون واژهای یونانیست به معنای زه کمان.
۲۲
بیشتر پژوهشها روی نورونها انجام شده است
۲۳
پشه میوه یا حشره میوه دارای ۱۰۰ هزار نورون است.
۲۴
موش ۵ میلیون نورون دارد.
۲۵
میمون ۱۰ میلیون نورون دارد.
۲۶
انسان چقدر نورون دارد؟
۱۰۰ میلیارد نورون
۲۷
یک آدم بزرگسال با یک کودک ۲ ساله، تعداد نورون یکسانی دارند.
۲۸
قطر هر نورون، ۵۰ میکرون است.
۲۹
هر روز بخشی از این نورونهای خسته و ضعیف و ناکارا از بین میروند حدود ۱۰ هزار تا ۱۰۰ هزار در هر روز.
۳۰
نورونها تعدادشان در مقایسه با گلیا کم است؛ اما نقششان حیاتی و مهم است.
۳۱
سلولهای نورون شامل چه اجزاییاند؟
هر نورون دارای سه بخش است: جسم سلولی فشرده، دندریت، آکسون.
۳۲
نورونها مسئول چه کاریاند؟
مسئول پردازش اطلاعات و ردوبدلکردن علائم شیمیایی و الکتریکی.
۳۳
نورونها در مقایسه با سایر سلولهای بدن، چه ویژگیهایی دارند؟
نخست اینکه برخی نواحی مغز، نورونهای جدید میسازند
و دوم اینکه هر نورون عادی در حال کار، به طور دائم مشغول ارسال و هماهنگی و تولید اطلاعات است؛ یعنی محلی برای نشو و نمای واقعی.
۳۴
هر نورون، فقط یک آکسون دارد ولی میتواند دندریتهای زیادی داشته باشد
۳۵
آکسون چیست؟ آکسون، شاخهای نازک و بلند است که با دندریتها ارتباط دارد.
۳۶
آیا خود دندریتها با هم ارتباط دارند؟ خیر.
۳۷
آکسون چگونه با دندریتها ارتباط برقرار میکند؟
هر آکسون برای برقراری ارتباط با هزاران سلول دیگر، بارها و بارها خودش را به دو نیم تقسیم میکند به عبارتی به دو شاخه تقسیم میکند. هر شاخه نیز دوباره به دو شاخه دیگر.
۳۸
نورونها فقط نقش انتقال اطلاعات را عهدهدارند. نه نقش دریافتکننده یا پایان ارتباط. به بیان دیگر، اطلاعات از سطح نورونی از جسم سلولی به آکسون میرود؛ بعد به سیناپس میرسد.
این مسیر همیشه یک طرفه است یعنی همیشه از جسم سلولی به سمت آکسون است و نه برعکس.
۳۹
وظیفه آکسون چیست؟
آکسون، دو وظیفه دارد: یکی هدایت اطلاعات به شکل تحریک الکتریکی و دوم انتقال مواد شیمیایی.
۴۰
بلندترین آکسونها چقدر طول دارند و کجا قرار دارند؟ حدود یک متر و در طول نخاع قرار دارند.
۴۱
بیشتر آکسونها، حدود یک سانتیمترند.
۴۲
هر چه آکسون ضخیمتر باشد، الکتریسیته و اطلاعات را بهتر هدایت میکند.
۴۳
میلین چیست؟
مادهای چرب است که دور آکسونها تشکیل میشود. البته آکسونهایی که فعالیت دارند و خوب کار میکنند.
۴۴
تمام آکسونهای بلند، با میلین پوشانده میشوند.
۴۵
میلین چه تأثیر یا فایدهای دارد؟
سرعت انتقال الکتریکی را افزایش میدهد. تا چقدر؟ تا ۱۲ برابر.
دوم اینکه تداخل با واکنشهای مجاور را کاهش میدهد.
۴۶
دندریت چیست؟
انشعابات شاخهمانندیاند که در محیطهای پربار، از جسم سلولی منشعب میشوند.
۴۷
یادگیری وظیفه کیست؟
وظیفه نورونها. نه فقط یک نورون.
به بیان بهتر، گروهی از نورونها باید در فرآیند یادگیری مشارکت کنند.
۴۸
بهترین کار مغز ما چیست؟
یادگرفتن.
چرا؟
چون مغزمان را رشد میدهد و تغییر میدهد. مغزمان از نو عصبکشی میشود.
چگونه؟
نخست نوعی محرک آغازکننده این فرآیند در مغز است.
این محرک چه میتواند باشد؟
درونی مثل یک فکر یا ایده یا تجربهای جدید مثل حل پازل.
در مرحله بعد، این محرک در چند سطح ردهبندی و پردازش میشود. در نهایت، توان بالقوه حافظه شکل میگیرد.
۴۹
انواع کار از دیدگاه مغز
از دیدگاه مغز، دو نوع کار وجود دارد:
یا آن کار را از قبل میدانیم چگونه انجام دهیم یا کار جدیدیست که میخواهیم انجام دهیم.
به عبارتی هر کاری میخواهیم انجام دهیم یا قبلا انجام دادهایم و نحوه انجامش را میدانیم یا قبلا انجام ندادهایم و کار جدیدی است.
در حالت نخست، یعنی کاری که قبلا یاد گرفتهایم، چنانچه آن را تکرار کنیم، با تکرار، مسیرهای عصبی مرتبط با آن را تقویت میشود.
چگونه تقویت میشود؟ با میلینسازی. به عبارتی پوشش چربی دور آکسونها افزوده میشود. با این کار، یعنی میلینسازی، مغز کارآمدتر میشود.
در حالت دوم، وقتی کار جدیدی انجام میشود، در این حالت اگر از نواحی مختلف مغز، عکسبرداری شود، بسیاری از نواحی در اسکن تصویری، روشن میشوند. وقتی آن کار را یاد میگیریم، نواحی کمتری روشن میشود و به عبارتی کمتر از نواحی مختلف مغز استفاده میشود.
افراد مبتدی و تازهکار، بیشتر از مغز خود استفاده میکنند و البته در نحوه استفاده از مغز، توانمندی کمتری دارند. به عبارتی سرعت مغز ما در سازگاری و عصبکشی بیانگر کیفیت کاریست که انجام میدهیم.
۵۰
تفاوت تمرین و تحریک
وقتی گفته میشود تمرین، منظور کاریست که میدانیم چگونه باید انجامش دهیم.
اما تحریک برای زمانیست که کاری جدید انجام میدهیم.
برای مثال، فیلم جدیدی که میبینیم، موسیقی جدیدی که گوش میدهیم، مطلب جدیدی که میخوانیم، مکان جدیدی که میرویم، مسئله جدیدی که حل میکنیم، دوست جدیدی که پیدا میکنیم. تمام اینها از نوع تحریک است یعنی باعث تحریک مغزمان میشوند.
این تحریک میتواند ذهنی باشد یا حرکتی.
در هر دو حالت باعث تولید انرژی الکتریکی مفید میشود. این انرژی یا درونداد به محرکهای عصبی تبدیل میشود. بعد این محرکهای عصبی به صورت دستهبندیشده و منظم به تالاموس منتقل میشود.
تالاوموس در وسط مغز قرار دارد.
۵۱
وقتی کاری را به طور آگاهانه انجام میدهیم، نقشه انجام آن در هیپوکامپ شکل میگیرد. خیلی سریع. علائم از هیپوکامپ به نواحی خاصی در مغز توزیع میشود.
۵۲
وقتی این درونداد یا انرژی الکتریکی دریافت میشود، هر یک از سلولهای مغز مانند نوعی باتری الکتریکی کوچک عمل میکنند.
۵۳
قدرت این باطری از کجا تامین میشود؟
از تفاوت در میزان یونهای سدیم و پتاسیم غشای سلول.
۵۴
تغییر ولتاژ، قدرت انتقال علائم برای رشد دندریتی را بیشتر میکند.
۵۵
انتقالدهندههای عصبی، در بخشهای انتهایی آکسون هر سلول ذخیره میشود.
۵۶
آکسون هر سلول با دندریتهای سلول دیگر تماس دارد.
۵۷
انتقالدهندههای عصبی دو نوعاند:
یا تحریککنندهاند مثل گلاتامات.
یا بازدارندهاند مثل گابا یا اسید گامابوتریک.
۵۸
وقتی جسم سلولی، نوعی تخلیه الکتریکی برای آکسون ارسال میکند، مواد شیمیایی ذخیرهشده درون حفره سیناپسی ترشح میشود.
۵۹
این حفره سیناپسی کجاست؟
بین انتهای آکسون هر سلول با سر دندریت سلولی دیگر.
۶۰
به محض اینکه مواد شیمیایی داخل این حفره سیناپسی آمد، واکنش شیمیایی ایجاد میشود که دو تا کار میکند:
یا باعث تولید انرژی الکتریکی جدیدی در گیرندههای دندریت میشود یا مانع تولید انرژی الکتریکی.
۶۱
این تغییر، اول الکتریکی به شیمیایی است و بعد شیمیایی به الکتریکی.
۶۲
در ادامه، این روند در سلول بعدی تکرار میشود.
۶۳
در نهایت تحریک الکتریکی تکرارشده تقویت میشود و همزمان با این عمل، انشعاب دندریتی هم انجام میشود که افزایش ورودی یا درونداد مواد مغذی و رشد سلولی را به دنبال دارد.
۶۴
این انشعابات موجب میشود پیوندهای بیشتری ایجاد شود.
۶۵
پیوندهای بیشتر یعنی فهمیدن بیشتر و حتی میتواند به خبرگی و تسلط در زمینه یا کار مدنظر منجر شود.
۶۶
به واقع منظور از پیوندداشتن سلولها با هم اینست که آنها به حدی به هم نزدیک شدهاند که سیناپس به سادگی و با کمترین انرژی، بارها و بارها استفاده میشود. بعد از یادگیری، سیناپسهای جدید ایجاد میشود.
۶۷
چگونه یادگیریمان پایدار باشد
حافظه و یادگیری دو روی یک سکهاند. یعنی نمیشود از یادگیری صحبت کرد ولی درباره حافظه حرف نزد.
هر موضوعی یاد میگیریم، دلیل و مدرک و اثباتکننده یادگیری آن، حافظه است.
۶۸
پژوهش محققان از جمله دونالد هب، روانشناس کانادایی نشان میدهد یادگیری زمانی روی میدهد که سلول بعد از اینکه دوباره فعال شد، درونداد کمتری از سلول بعدی دریافت میکند. به بیان دیگر، سلول یاد گرفته است تا به گونهای متفاوت پاسخ دهد.
۶۹
گروهی دیگر از پژوهشگران نوعی ژن خاص را شناسایی کردهاند که این شکلگیری حیاتی، حافظه را فعال میکند. براساس این پژوهش، برتری حافظه تا حدودی در کنترل ژن است.
۷۰
یادگیری ماندگار یا توانمندی بلندمدت، امری ضروری برای فرآیند فیزیکی یادگیری فرض شده است.
۷۱
سلول دفعات زیادی تحریک الکتریکی میشود تا اینکه سلول مجاور خودش را هم برانگیزاند و تحریک کند. چنانچه بعد از مدت کمی، محرک ضعیفتری به سلول مجاور وارد شود، تونایی سلول در برانگیختگی بیشتر میشود.
۷۲
فعالیت عصبی میتواند اثری تحریککننده یا بازدارنده داشته باشد.
۷۳
سرکوبکردن فرآیند بازدارنده ممکن است به فعالسازی آن منجر شود.
۷۴
عامل دیگری هم هست که به یادگیری ما کمک میکند. در زمان رخدادن LTD یا افسردگی بلندمدت، سیناپس به نحوی تغییر میکند که کمتر احتمال روشنشدن داشته باشد. با کمکردن احتمال ایجاد ارتباط نادرست، یادگیری سریعتر بهوجود میآید. این مسئله در زمانی ایجاد میشود که یادگیری آزمون و خطایی انجام میدهیم.
۷۵
سلولها براساس تحریک پیشین، شکل دریافت پیام خود را تغییر میدهند. درست مثل این میماند که بگوییم سلول یاد گرفت و رفتار خودش را عوض کرد. به بچهای که نمیداند در یه جعبه چطور باز میشود و آن را به زمین میزند ولی وقتی یاد گرفت رفتار خودش را عوض میکند.
۷۶
نکته جمعبندیشده اینکه چنانچه سؤال کنند یادگیری چگونه به وجود میآید؟
یادگیری از راه تغییر کارایی سیناپسها پدید میآید.
۷۷
یادگیری و رفتار
اینکه بخواهیم روابط واقعی هر سلول را با سلولی دیگر درک کنیم، بسیار هیجانانگیز است اما باید به این موضوع توجه کنیم یادگیری با رفتار فرق دارد.
۷۸
شاید ما با مطالعه کتابهای مختلف و با حضور در سمینارها و سخنرانیهای مختلف، راجع به موضوعهای زیادی اطلاعات کسب کنیم و یاد بگیریم ولی این به این مفهوم نیست که رفتارمان هم تغییر کند.
۷۹
ممکن است یاد بگیرم که چطور در کلاس به نحو بهتر درس بدهم اما رفتارم کماکان مثل گذشته باشد.
۸۰
ممکن است تمام نکتههای مرتبط با سخنرانی در جمع را بدانم ولی این به آن معنا نیست که در زمان سخنرانی هم بتوانم همانها را اجرایی کنم.
۸۱
چرا این مسئله روی میدهد و اینکه چگونه این مسئله روی میدهد؟
به طور قطع اوضاعواحوال بیرونی تأثیرگذار هست: فشار روانی جمعیت یا حرفها و رفتارهای خاص یکی از حاضران.
۸۲
اما نکته مهم اینست حافظه و وضع عاطفی پیچیده ما بیش از همه میتواند رفتارمان را کنترل کند.
وضع شیمیایی مغز ما، هر روزه این سؤال را پیچیدهتر میکند: مغز ما چگونه یاد میگیرد؟
۸۳
مواد شیمیایی متحرک در مغز عبارتاند از: تکآمینها و پپتیدها.
۸۴
رفتارهای معمولی ما متأثر از این دو ماده شیمیایی در مغز است.
۸۵
پژوهش یکی از محققان به نام پرت در سال ۱۹۹۷ نشان میدهد ۹۸ درصد از ارتباطات درونی بدن و مغز ما، با پپتیدها انجام میشود.
۸۶
نکته جمعبندی شده این بحث اینکه یادگیری به طور همزمان در لایههای پیچیده بسیاری روی میدهد از لایههای سلولی گرفته تا لایههای رفتاری.
چنانچه تمایل دارید در دوره غیرحضوری روش مطالعه صحیح و یادگیری سریع شرکت کنید، روی لینک زیر کلیک کنید:
۸۷
باهوشترشدن
چرا یاد میگیریم؟ به کجا میخواهیم برسیم؟ نتیجه نهایی یادگیری چیست؟
اریک جنسن در کتاب «مغز و آموزش»، میگوید نتیجه پایانی یادگیری در آدمی، هوش است.
۸۸
هر تعریفی از هوش داشته باشیم، مغز بزرگتر یا سلولهای مغزی بیشتر در هر سانتیمترمکعب، اینها نمیتواند به ما کمکی کند.
۸۹
از نظر بزرگی، مغز دلفین از مغز انسان بزرگتر است و از نظر تراکم سلولی، مغز موش در مقایسه با مغز انسان، تراکم سلولی بیشتری دارد.
۹۰
راهحل باهوشتر شدن چیست؟ چگونه میتوانیم باهوشتر شویم؟
راهحل در رشد ارتباطات سیناپسی بیشتر میان سلولهای مغزی و حفظ ارتباطهای فعلی مخفی یا نهفته است. به خاطر همین ارتباطات است که میتوانیم مسئلهها را حل کنیم و مطلبها را بفهمیم.
۹۱
در طول روز، از بیشتر نواحی مغزمان استفاده میکنیم. چرا؟
چون وظایف به خوبی در سراسر مغز ما توزیع میشوند.
۹۲
از لحظه تولد، مغز ما خودش را براساس نحوه زندگی ما سازگار میکند. برای ما به خوبی کار میکند. چرا؟
چون آن را برای دنیای خاص خودمان پرورش دادهایم.
۹۳
اگر با دیدی ریاضیتر و نظریتر به موضوع نگاه کنیم، قضیه بسیار متفاوت خواهد بود. برآورد کردهاند که ما از کمتر از یکدرصد از یکدرصد مغز خودمان استفاده میکنیم.
۹۴
هرکدام از ۱۰۰میلیارد نورون ما به طور معمول با ۱۰۰۰ تا ۱۰۰۰۰ نورون دیگر پیوند دارد. هرچند میتواند این ارتباط بیشتر هم باشد. چون هر نورون چندین هزار سیناپس دارد، تمام مغز دارای تریلیونها سیناپس میشود.
۹۵
مغز ما میتواند ۱۰ به توان ۲۷ بیت داده را در هر ثانیه پردازش کند. به واقع مغز ما، معجزهای تمامعیار است.
۹۶
تفاوت مغز و ذهن چیست؟
مغز عضوی از بدن ماست؛ اما ذهن کاریست که مغز انجام میدهد.
به بیان دیگر، ذهن یک جسم مادی نیست که بگوییم این بخش از بدن ما به آن میگویند ذهن. ذهن نوعی فرآیند است.
۹۷
آیا این پیوندهای عصبی بالقوهای که هر نورون میتواند با ده هزار نورون دیگر داشته باشد، میتواند به رفتار به اصطلاح نبوغآمیز منجر شود؟
پاسخش هنوز مشخص نیست.
۹۸
به تقریب ۱۰ درصد از کودکان زیر پنجسال و حدود یک درصد بزرگسالان دارای نوعی حافظه تصویریاند. برخی میتوانند محاسبهشان به سرعت کامپیوتر باشد. یا افرادی که در مدت زمان کوتاه میتوانند به ۱۰ یا ۱۲زبان یا بیشتر صحبت کنند.
۹۹
نکته پایانی اینکه چنانچه خواهان یادگیری هستیم و یادگیری برایمان اهمیت دارد و ارزشمند است، باید فرآیند یادگیری را برابر و همپایه نتیجه آن بدانیم. مغز ما بسیار کارآمد و انعطافپذیر است. کاری که باید انجام دهیم تا بقای ما را تضمین کند، قدرت انطباق و هماهنگشدن و حق انتخاب ماست.
۱۰۰
برای مغز باهوش و انعطافپذیر، محدودکردن به یک پاسخ و محدودشدن به یک دیدگاه مناسب نیست. این محدودیتها برای یافتن فقط یک پاسخ درست، با قانون انطباق مغز مغایرت دارد.
۱۰۱
آموزشی مناسب و باکیفیت و اثربخش است که تفکری را تشویق کند و ایجاد کند که متفاوت باشد پاسخهای چندگانه بینشهای خلاق ایجاد کند.
تا زمانی که با مقوله «یادگیری» سروکار داریم، با مغز هم کار داریم
مجید نعیمیاوری
منبع: کتاب «مغز و آموزش» نوشته «اریک جنسن» با اندکی تغییر و تلخیص و افزودن نکتههایی به آن
چنانچه تمایل دارید در دوره غیرحضوری «تقویت حافظه و تمرکزافزایی» شرکت کنید، روی لینک زیر کلیک کنید:
دوره غیرحضوری «تقویت حافظه و تمرکزافزایی»؛ اطلاعات تکمیلی و ثبتنام؛ جلسه نخست رایگان
the whole process is : perception , experience, knowledge, memory , thought, act
این ماییم همه چیزما دراین چرخه گیر افتاده و ما مدام در حال انباشت دانشیم بدون عمل چندان که اگر عملی بود یادگیری واقعی بود.
سلام و ممنون از شما. بله بهواقع همینطوره. به اعتقاد روانشناسان رفتارگرا، یادگیری واقعی زمانی روی میدهد که به تغییر در رفتار منجر شود. و البته بسیاری بر تأکید دارند که یادگیری باید نتیجههای عینی و بیرونی آن حتی در نگرش و دیدگاه فرد نیز نمایان شود.
حال آنکه بیشتر ما فقط دغدغه دریافت اطلاعات بیشتر و جدیدتر از هر منبع و هر جایی داریم، بیآنکه در صدد بهکارگیری آن اطلاعات باشیم یا حتی بدانیم آیا آن اطلاعات بیشتر میتواند برایمان کمککننده و مؤثر باشد؟
چه بسا ممکن است این انباشت اطلاعات تأثیرش منفی باشد و ما را دچار توهم دانش کند.