چهار رابطه مهم
ویلیام گلاسر در کتاب ارزشمند و تحسینبرانگیزش، تئوری انتخاب، درباره چهار رابطه مهم حرف میزند. به اعتقاد وی این چهار رابطه نیازمند بهبود است. آنها عبارتاند از:
- رابطه زنوشوهر؛
- رابطه والدین و فرزند؛
- رابطه معلم و شاگرد؛
- رابطه کارفرما و کارمند.
روی هر کدامش دست بگذاریم، دنیا حرف برای گفتن هست. اینجا میخواهم درباره رابطه سوم صحبت کنم.
رابطه معلم و شاگرد
۱
چگونه میشود شاگردی از مدرسه فراری میشود و دانشآموز دیگری عاشق مدرسه میشود؟
۲
چگونه میشود دانشآموزی در همان مدرسه هر آنچه باید یاد میگیرد و دانشآموزی دیگر، دل پدرومادرش خون میشود تا مطلبی بیاموزد؟
۳
چگونه میشود دانشآموزی به هر دلیل و توجیه و بهانهای خودش را به مریضی میزند یا با گریه و التماس سعی میکند حتی یک روز هم شده، کمتر به مدرسه برود و دانشآموزی دیگر از شب قبل، شوق رفتن به مدرسه دارد؟
۴
رابطه معلم و شاگرد بر چه اساسی باید شکل گیرد؟
نظرها و دیدگاهها درباره رابطه بین معلم و شاگرد متفاوت است. چنانچه از والدین و خانوادهها درباره ویژگیهای معلم و نحوه برخورد و رفتارش سؤال شود، به طور معمول این ویژگیها مطرح میشود:
۵
معلم باید شخصیت داشته باشد
معلم باید با شاگردانش دوست باشد
معلم باید بهموقع شوخی کند و بهموقع جدی باشد
معلم باید از وضع روحی و خانوادگی شاگردانش مطلع باشد
معلم باید هم در کارش مسلط باشد و هم روانشناس خوبی هم باشد
۶
زور و اجبار قرار نیست همهجا اثربخش باشد
بهتر است معلم فقط درسش را بدهد و برود
معلم نباید وابستگی روانی در دانشآموز ایجاد کند
۷
بهتر است معلم از هریک از بچهها متناسب با استعدادها و توانمندیهایشان کار بخواهد
۸
معلم نباید دانشآموزان را باهم مقایسه کند
معلم نباید بین دانشآموزان فرق بگذارد
معلم باید بین دانشآموزان فرق بگذارد
۹
معلم نباید با تهدید و ترساندن، بچهها را وادار به خواندن کند
۱۰
معلم باید فلسفه آموزش هر موضوعی را برای بچهها روشن کند
در این مقاله قرار است درباره این موضوعها و هر آنچه مرتبط با بهبود ارتباط معلم و شاگرد است، صحبت کنیم.
اهمیت ادامه تحصیل
صحبت درباره این موضوع از زوایای مختلف و متفاوت به نتیجهها و بحثهای متفاوتی میانجامد. اینجا فقط به بخشی از نتایج یکی از پژوهشهای انجامشده بسنده میکنیم.
براساس پژوهش لوین و همکاران در سال ۲۰۰۶، افرادی که قبل از دبیرستان، ترک تحصیل میکنند، در مقایسه با فارغالتحصیلان دبیرستان، ۱۰ تا ۲۰ درصد بیشتر احتمال دارد که به کارهای خلاف و بزهکاری روی آورند و نیز احتمال اینکه به رفاه و آسایش نرسند، ۲۰ تا ۴۰ درصد بیشتر است.
همچنین براساس نتایج این پژوهش، فارغالتحصیلان دبیرستانها، سالمتر هستند و شش تا نه سال بیشتر از کسانی زندگی میکنند که ترک تحصیل کردهاند.
هدف ما از مدرسهرفتن چیست؟
ارکان اصلی آموزش و تحصیل در مدرسه کداماند؟ بر اساس چه معیارهایی، فرزند خود را در مدرسهای خاص ثبتنام میکنیم؟ یا به بیان بهتر معیارها و ملاکهای ما جهت انتخاب مدرسهای مناسب برای فرزندانمان کداماند؟
ساختمان مدرسه، فضای کلاسها، محل و محیط و مکان مدرسه، تعداد دانشآموزان هر کلاس، شلوغی یا خلوتی کلاسها، کادر اداری مدرسه و… اینها ارکان اصلی و معیارهای تعیینکننده نیستند.
اگر اینها ملاک نیستند، پس بر چه اساسی باید مدرسهای مناسب انتخاب کنیم؟
در چه صورتی میتوانیم ادعا کنیم که مدرسهای از نظر کیفیت آموزش و یادگیری، در سطحی مطلوب و عالیست؟
نخست باید این موضوع را برای خودمان مشخص کنیم که تمرکز ما و آنچه در نهایت میخواهیم مدرسه به ما تحویل دهد، چیست؟ پیشرفت تحصیلی، موفقیت، یادگیری، آمادگی برای پیداکردن شغل مناسب، درآمد بیشتر در آینده، زندگی راحتتر، پیشرفت مالی، سلامت روحی و جسمی و… .
دانشآموز چه نقشی دارد؟ آیا همین که والدین، فرزندشان را به مدرسه میآورند، دیگر کار تمام است. تمام مسئولیت آموزش و یاددادن با معلم و مدرسه است؟
در موضوع مدرسه و یادگیری، معلم و مدرسه فقط بخشی از این فرآیند هستند و نه تمام فرآیند. دانشآموز باید خودش به فردی خوداقدام و خودپیشرونده تبدیل شود، بدون نیاز به معلم. باید شوق یادگیری در وی به حدی فزونی یابد که خود دانشآموز در چرخه یادگیری بماند.
مدرسهای مناسب است که دانشآموز را در چرخه یادگیری نگه دارد. به واقع یکی از پیامدهای مطلوب آموزش همین است؛ یعنی نگهداشتن دانشآموز در چرخه یادگیری.
البته منظورم این نیست که وضع فعلی آموزش و یادگیری و تدریس اصلا مناسب نیست یا بهدرد نمیخورد. بسیاری از معلمان و استادان به قدری تأثیرگذار و توانمند و برجستهاند که هنوز هم دانشآموزان آنها به نیکی یادشان میکنند. بسیاری از بزرگان و اندیشمندان و دانشمندان از دل همین وضع فعلی مدرسهها و شیوه کنونی تحصیل و تدریس رشد کردهاند و به جایگاههای ممتاز و برجسته علمی در کشور و حتی جهان تبدیل شدهاند.
آینده ناامیدکننده نیست یا وضع بحرانی و خطرناکی هم در پیش نیست؛ زیرا بسیاری از معلمهای کنونی در مدارس به نحوی عالی و شایسته کار خود را انجام میدهند. افزون بر آن، خود والدین و خانوادهها نیز دغدغهمند و پیگیرند و این به افزایش امیدواری و نگاه مثبت به آینده کمک میکند.
آنچه اینجا مطرح میشود در راستای بهبود این روند و افزایش امیدواری و نگاه مثبت به آینده است.
نقطه شروع
به عنوان معلم ممکن است این سؤال در ذهن مطرح شود که خب، به فرض که پذیرفتیم نیازمند بهبود رابطه بین معلم و شاگرد هستیم، به عنوان معلم باید از کجا شروع کنیم؟
نقطه شروع، شیوه تفکر معلم درباره اهمیت موضوع و جایگاه و نقش نقطه شروع است. اینکه این شروع کار و نحوه شروع چقدر مهم است و چقدر میتواند تأثیرگذار باشد.
به بیان دیگر، دیدگاه معلم درباره نقش خودش، موضوع و محور کار است. اینکه معلم چه دیدگاهی و چه تفکری و چه نظری درباره خودش دارد. درباره نقشی که میتواند ایفا کند. درباره تأثیری که میتواند بگذارد.
به بیان بهتر طرز تفکر معلم و چارچوب ذهنی معلم، تعیینکننده است. چارچوب ذهنی مناسب همراه با تلاش و پشتکار نتیجه مطلوب را به دنبال دارد؛ یعنی همان تأثیر مثبت بر یادگیری.
بنابراین نکته اساسی و بنیادی در این باره، موضوع چارچوب ذهنیست. معلم باید دارای چارچوب ذهنی خاصی باشد که براساس آن بتواند میزان تأثیر خودش بر یادگیری را ارزیابی کند.
هدف نهایی
نکته مهمی که نباید از آن غافل شد، دورنشدن از هدف نهاییست. هدف نهایی، تحقق یادگیریست. سؤالی که اینجا ممکن است مطرح شود، اینست که این یادگیری چگونه محقق میشود؟
برای تحقق یادگیری باز هم معلم نقشی اساسی و شروعکننده دارد. اثرگذاری معلم از اینجا مشخص میشود. از کجا؟ از تأثیر وی در شوقوعلاقه دانشآموز به درس و مدرسه و یادگیری، تشویق و ترغیب دانشآموز به یادگرفتن و ادامه این مسیر فراتر از درس و مدرسه و تحصیل.
از نگاه جان هتی، دانشمند برجسته، یادگیری، نوعی سفر شخصی برای معلم و دانشآموز است که البته در بسیاری از جاهای سفر، با هم اشتراک دارند. وی درباره تأثیر بر یادگیری، نکته مهمی مطرح میکند: «بزرگترین تأثیر بر یادگیری زمانی حاصل میشود که معلمان به عنوان دانشآموز، تدریس خود را دریافت کنند و دانشآموزان، معلم خود باشند».
وقتی دانشآموز، معلم خود شود، توانایی خودیادگیری و خودبرنامهریزی در وی تقویت میشود. به بیان دیگر، خودسنجی و خودارزیابی و خودآموزی تأثیر مطلوبی بر افزایش یادگیری دارد.
معلم حرفهای میداند کدام دانشآموز در رسیدن به هدفش موفق است و کدام ناموفق؟ میداند هر دانشآموز قبل از شروع تدریس، درباره آن موضوع چه میزان اطلاعات دارد. معلم حرفهای روشهای مختلف و گسترده یادگیری را میداند و هر دانشآموزی که درس را یاد نمیگیرد، از روش دیگری به وی کمک میکند.
معلم باید حواسش تماموکمال به کارش باشد. سبک زندگی روزانهاش و نحوه تعاملش با دانشآموزان در میزان موفقیتش تأثیرگذار است.
اهمیت علاقه و شور و اشتیاق
شور و شوق و اشتیاق یکی از نتایج گرانسنگ آموزش و مدرسهرفتن است. منبعی پایدار و ارزشمند که بسیار میتواند کمککننده و تأثیرگذار باشد.
معلم برای اینکه اثرگذار باشد به عواملی فراتر از دانش و تسلط بر تدریس و دانشآموزانی فعال نیاز دارد. نه اینکه اینها مؤثر نباشد؛ اما محور اصلی و عامل تعیینکننده علاقه و دلسوزی و رفتار مبتنی بر اخلاق و احترام معلم است.
محیط و فضای یادگیرنده باید محیطی ایمن باشد. محیطی که دانشآموز از خطا یا اشتباهکردن نترسد و به راحتی درباره محتوا و مطلبهایی که یاد میگیرد، بتواند صحبت کند و نظرش را بگوید و ایدههایش را به اشتراک بگذارد. برای ایجاد چنین محیطی به معلمانی عاشق و علاقهمند و توانمند نیاز است.
این مهمترین اصل است که معلم شوق و شور و علاقهاش برای یادگیری باشد. دغدغهاش یادگیری دانشآموزانش باشد. نه اینکه با انبوهی از دغدغهها و گرفتاریهای شخصی یا خانوادگی یا کاری در کلاس حاضر شود، درسش را بدهد و برود. انتظار لازم از این معلم برآورده نمیشود. درس داده میشود؛ ولی یادگیری محقق نمیشود. شوقواشتیاق معلم، تأثیربرانگیز است؛ اشتیاق اینکه بخواهد تأثیرگذار باشد و تأثیرگذاریاش را به طور عینی در رشد و یادگیری و پیشرفت دانشآموزانش ببیند.
یادگیری؛ فرآیندی ناخوشایند و نامطلوب
یادگیری همیشه خوشایند و خواستنی و جذاب نیست. ساده هم نیست. ممکن است چالشزا باشد. با فشار و درگیری ذهنی همراه باشد. مستلزم تمرکز و مطالعه و تکرار مداوم باشد. خب، باشد. تمام دانشآموزان باید این را بدانند که قرار نیست یادگیری همیشه بر وفق مراد و روحیه و علاقه آنها باشد. قرار نیست همیشه آسان و سریع و ساده باشد. یادگیری با چالش و سختی همراه است و دانشآموز باید این را بداند و مهمتر این را هم بداند که به طور قطع میتواند بر تمام مشکلها و چالشهای یادگیری غلبه کند و حتی از آن لذت ببرد. به شرط آنکه آگاهانه و با قدرت اقدام کند. متمرکز و هدفمند جلو بیاید. بیبهانه، بیغرولند، بیترس، بیتوجیه. متعهد و مصمم باشد. آماده برای چالشهای بزرگتر و مشکلهای بیشتر.
معلم و شاگرد باید این نکته را مدنظر داشته باشند که دو عنصر مهم یادگیری، چالش و بازخورد است و ارتباطی که مدام باید بین این دو برقرار باشد.
هر چه چالش بزرگتر و قویتر باشد، بازخوردهای بیشتری نیاز است. وظیفه معلم ارائه این بازخوردهای سازنده است تا دانشآموز را در مسیر درست یادگیری برای غلبه بر چالشهای بزرگتر بعدی هدایت کند.
تلاش معلم باید همواره در راستای این هدف باشد که بر یادگیری دانشآموزانش، تأثیری مثبت بگذارد. بر پیشرفت تحصیلی دانشآموزانشان تأثیری عمیق بگذارد. این هدف هم یکشبه و لحظهای روی نمیدهد. هدفی آماده و بستهبندیشده نیست که جایی یا کسی به آنها تحویل دهد. برای هر معلم این هدف به گونهای متفاوت و در زمانی متفاوت حاصل میشود. معلم باید اوضاعواحوال کلاس درس، میزان مشارکت معلم و دانشآموز در تدریس و یادگیری را مدنظر قرار دهد و براساس آن، فرآیندها و برنامههای خود مرتبط با یادگیری را طراحی کند. آنها را اجرایی کند و در نهایت، دستاوردهایش را ارزیابی کند.
تدریس و آموزش و یادگیری باید آنقدر عینی و ساده و ملموس باشد که هیچ نکته ابهام یا سؤالی در کار نباشد. کسی نباید از راز موفقیت در تدریس یا رازهای موفقیت در یادگیری بهتر دانشآموز حرف بزند. هیچ رازی در کار نیست.
هر چه هست در علاقه و شور و اشتیاق معلم و دانشآموز و نیز مهارت و دانش معلم و دانشآموز نهفته است. اینکه معلم بداند و سریع متوجه شود و درک کند و به اصطلاح شستش خبردار شود چه زمانی یادگیری روی میدهد و چه زمانی روی نداده است؟ باید بداند و بتواند که در چه زمانی نیاز است آزمایش کند یا توضیح بیشتری بدهد یا از تجربههایش بگوید یا نظارت و کنترل کند یا بازخورد بدهد یا بازخورد بخواهد و اگر نتیجه مطلوب حاصل نشده است، روشها و راهبردهای دیگری برگزیند.
دانشآموز باید به طور عینی و واضح و ملموس آموزشدادن معلم را درک کند و معلم باید به طور عینی و واضح و ملموس یادگیری دانشآموزانش را ببیند.
هر چه دانشآموز بیشتر به سمت معلمشدن برود و هر چه معلم بیشتر به سمت یادگرفتن برود، موفقیت سریعتر و بیشتر خواهد بود.
تدریس معلممحور است و یادگیری، دانشآموز محور. نکته و موفقیت در ترکیب این دو است.
تکلیف منزل
جان هتی در کتاب ارزشمندش با عنوان «فرهنگ آموزش و یادگیری» با استناد به فراتحلیل کوپر و روبینسون و پاتال در سال ۲۰۰۶ موضوع مشق شب یا تکلیف منزل را بررسی کرده است. نتایج نشان میدهد مشق شب و تکلیف در منزل، برای دانشآموزان دبیرستانی در مقایسه با دانشآموزان ابتدایی، مؤثرتر است. همچنین دانشآموزان راهنمایی در مقایسه با دانشآموزان سایر مقطعهای تحصیلی، کمتر از مشق شب ناراحت میشوند. نیز زودتر عادت مثبت مطالعه را در خود ایجاد میکنند.
اما سؤال اینجاست مشق شب در پیشرفت تحصیلی دانشآموزان چقدر تأثیر دارد؟ و اینکه آیا این تأثیر با توجه به سن دانشآموز، موضوع تکلیف، نوع مشق شب و کیفیت انجام آن چقدر ممکن است متفاوت باشد؟
نتایج حاصل از انجام پنج پژوهش با بررسی ۱۰۰هزار دانشآموز نشان داد استفاده از مشق شب در مقایسه با نبود مشق شب، در افزایش پیشرفت تحصیلی دانشآموزان در مدت تقریباً یکسال یا به بیان دیگر با افزایش میزان یادگیری دانشآموزان به میزان ۱۵ درصد تأثیرگذار بود.
به بیان دیگر، هرچند میانگین پیشرفت تحصیلی دانشآموزانی که مشق شب داشتند، بیشتر از دانشآموزانی بود که مشق شب نداشتند؛ اما این پیشرفت، خیلی مشهود نبود.
حرف پایانی در باره مشق شب اینکه اثر مشق شب، کم است و در مدارس ابتدایی، بسیار کمتر. البته منظور این نیست که مشق شب در مدرسههای ابتدایی حذف شود. بسیاری از خانوادهها و والدین، چنانچه معلم یا مدرسه تکلیفی را برای فرزندشان تعیین نکند تا در خانه انجام دهد، آن را نشانه بیتوجهی و ضعف و سطح کیفی نامطلوب مدرسه و معلم تلقی میکنند. منظورم اینست شیوه اجرای مشق شب در مدرسههای ابتدایی بهتر است تغییر کند.
در فراتحلیل گستردهای که در خصوص عوامل مؤثر بر پیشرفت تحصیلی دانشآموزان انجام شد، ۱۳۸ عامل شناسایی شد و تأثیر مشق شب در بین ۱۳۸ اثر، در رتبه ۸۸ قرار گرفت.
این مقاله به طور مدام بهروزرسانی میشود
به لطف نظرها و پیشنهادهای خود را در خصوص مقاله و هر مطلب یا نکتهای مرتبط با آن اعلام کنید
سپاس از همراهیتان
دکتر مجید نعیمیاوری
درود جناب نعیم یاوری. مطلب آموزنده ایی بود. با تکمیل شدن در طی هفته بهتر، خواندنی تر و پربارتر هم خواهد شد. موفق و موید باشید
سپاس و درود خانم راهپیما. انشاءالله. ممنون از شما.
سلام. من هم دغدغه آموزش دارم و دوست دارم دنبال کنم مقاله تون رو.به قول بزرگی روی قلب آدمها قدم بزنین، همه چیز خودبخود درست میشه.
سپاس و آرزوی موفقیت
سلام. ممنون از شما و دغدغه ارزشمندی که دارید. سلامت و موفق باشید
سلام آقای دکتر نعیم آبادی
از مقالهتان لذت بردم و منتظر پاسخهای شما هستم.
جسارتا من به جای طرح سئوال میخواستم نظرم را بگویم: اینکه دوره زمانهای که معلم از موضع قدرت به شاگردان امرو نهی کند گذشته است و باید برای افزایش بهره وری با دانشآموز دوست شد.
سلام خانم عظیمی بزرگوار. ممنونم. لطف دارید. دقیق و درست فرمودید. تهدید و اجبار بر یادگیری نه تنها سازنده نیست که در طولانیمدت، پیامدهای منفی برای دانشآموز یا فراگیر به دنبال دارد. معلم خوب، معلمیست که بدون توسل به زور و اجبار، گزینهها و فرصتهای مختلف و متنوع یادگیری را برای دانشآموزان فراهم کند. انشاءالله در این باره به طور کامل در مقاله توضیح خواهم داد. سپاس از شما
درود جناب نعیم یاوری
پاسخ به سوالاتی که مطرح شد علاوه بر حل کردن مشکلات خانواده ها می تواند راه را برای شناخت هرچه بیشتر دانش آموز از خودش نیز باز کند
با تشکر از شما
موفق باشید
سپاس و درود خانم داودی بزرگوار. نکته ارزشمندی رو مطرح کردید. انشاءالله در این مقاله درباره شناخت بیشتر دانشآموز از خودش و رسیدن به مرحله خودآموزی و خودیادگیری نیز توضیح داده میشود. ممنون از شما
درود بر شما جناب نعیم یاوری عزیز
ارتباطی که بین شاگرد و معلم شکل می گیرد خواه ناخواه به درسی که معلم آموزش می دهد سرایت می کند
من یادم میاد که با معلم ریاضی ارتباط خوبی نداشتم و به همین خاطر یواش یواش رابطه من با درس ریاضی بد شد و بر عکس به خاطر رابطه خوبم با معلم ادبیات به ادبیات علاقه مند شدم در کل
رابطه بین معلم و شاگرد می تونه سرنوشتی رو بسازه یا برعکس نابود کنه
سلام و درود جناب احمدی عزیز. دقیق و کامل گفتید. نحوه ارتباط معلم و شاگرد و فضای یادگیرنده در کلاس و میزان ترغیب و تشویق و ایجاد شوروشوق و علاقه در دانشآموز بسیار تأثیرگذار است. ممنون از شما. سلامت و موفق باشید.