خدا را شکر هنوز در نوشتن دچار وسواس نشدهام. وسواس انتشار. وسواس اینکه اگر این نوشته منتشر کنم شاید به مذاق برخی خوش نیاید یا شاید مناسب انتشار نباشد یا باید دوباره و سهباره و صدباره مرور کنم و بهترش کنم و بعد منتشر کنم و… . اولویت انتشار محتوا است. به نظرم محتوایی که حرفی برای گفتن دارد و برای یک نفر تا هر تعداد نفر ممکن است تلنگری باشد یا سر سوزنی مؤثر باشد، هزاربار منتشرشدنش به منتشرنشدنش شرف دارد. با این پیشمقدمه، نوشته امروز در دو بخش تقدیم میشود. بخش نخست درباره مطلبی است که در وبسایت متمم خواندم. بخش دوم، نوشتهای است درباره صبح.
بخش نخست: متممخوانی
امروز صبح مطلبی در متمم خواندم با عنوان «حتی در ویژگیهای خوب هم زیادهروی میتواند خوب نباشد».
حرف اصلی این است: حتی در کارهای خوب هم زیادهروی نکنیم. افراط نکنیم. همدلی بیشازحد، همراهی بیشازحد، مثبتبودن یا خوشبینی بیشازحد، دوستداشتن بیشازحد، کمککردن و سخاوتمندی بیشازحد، مؤدببودن بیشازحد، منظمبودن بیشازحد، پشتکار بیشازحد یا به بیان دیگر در بعضی کارها نباید پشتکار داشته باشیم، مهربانی بیشازحد، چالشیبودن بیشازحد شغل، میل به یادگیری بیشازحد و…
به ویژگیهای ارزشمند خودتان نگاه کنید. در کدامیک بیشازحد هستید؟! در کدام رفتار و ویژگی مثبت یا خوبی که داریم بیش از حد آن را انجام میدهیم یا زیادهروی میکنیم؟ در رفتار مثبت و لبخندزدن و همدلی با دیگران؟ در مطالعهکردن؟ در نوشتن؟ در صبح زود بیدارشدن؟ در منظمبودن؟ در خوشبین بودن؟
بخش دوم: درباره کلمه صبح
صبح در کلام و ذهن هر کسی به نحوی تعبیر میشود. از فرد عادی گرفته تا شاعر و نامی. با شنیدن کلمه «صبح» ممکن است اینها به ذهنمان خطور کند:
صبحت بهخیر عزیزم اگر چه گفته بودم دیشب خدانگهدار؛
صبح زود با دو تا نون تافتون، اولین عابر کوچهها باش؛
باش تا صبح دولتت بدمد؛
صبح است ساقیا قدحی پرشراب کن دور فلک درنگ ندارد شتاب کن؛
به جان خواجه و حق قدیم و عهد درست که مونس دم صبحم دعای دولت توست؛
صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت؛
صبح امید که بد معتکف پرده غیب گو برون آی که کار شب تار آخر شد؛
و…
همچنین صبح برای آدمها معناهای متنوعی دارد. از زمان شروع شدنش تا نحوه استفاده کردنش.
برای برخی، صبح، قبل از طلوع آفتاب شروع میشود. تاریکی مطلق و شروع حرکت و آغاز روزی دیگر؛
عدهای صبحشان با ظهر یکی میشود. آفتاب برآمده و تمام خانه روشن و نزدیک صلات ظهر است و تازه برایشان شروع روز جدید است؛
برای برخی، صبح ادامه شب است. شببیداری تا خود صبح. شیفت کاری شب تا صبح؛
صبح برای برخی یعنی ورزش، یعنی دویدن، نرمش، تحرک، پویایی، سرزندگی؛
صبح برای عدهای یعنی خوردن، کلهپاچه، قورمه، نیمرو، املت، عدسی، آش سبزی و…؛
صبح برای برخی یعنی جلسه، پیگیری، آمار، بازخورد، گزارش؛
صبح برای برخی یعنی انتظار. یعنی دعا، عبادت، نیایش؛
صبح برای برخی یعنی انتخاب. انتخاب بین رفتن یا ماندن؛
صبح برای برخی چالش و تازگی و حرکت و نوآوری است؛
نکته پایانی اینکه هر صبح به طور قطع شروعی تازه است. دگرگونی در نگاه و در حرکت؛
یادمان باشد صبح، علت اصلی موفقیت بسیاری از آدمهای برجسته و توانمند است؛
آدمهای صبح، اگر از این لحظههای ناب و ساکت و خاموش ابتدای روز، به نحو مؤثری بهره ببرند، دنیایشان بهشت میشود؛
بسمالله…